دستۀ دوم از نقدها: انتقادهای روشی و چگونگی استفاده از منابع
روشها و منابع
دانشنامهنویسی نیز مانند سایر رشتههای علمی، دانشی در حال شدن است و هنوز، نه در روش، نه در سبک و نه در اهداف به سرانجام قطعی نرسیده است. دانشها ابتدا در ساحت نظری به پختگی نسبی میرسند و معیار اقدامات عملی قرار میگیرند. بعد از چندی با گسترش حوزههای معرفتی و به میان آمدن فرضیهها و نظریههای تازه، بنیان نظریههای قدیمی اندک اندک سست شده و فرو میریزند و نظریههای جدید به میان میآیند. اما جامعۀ بشری هیچگاه در عمل، منتظر و بیکار نمینشیند که فلان روش یا نظریه در فلان رشته به مرحلهای از کمال و پختگی برسد که نشود بر آن هیچ چون و چرایی کرد، آنگاه دست به عمل بزند. نه سیرت علم اینگونه است و نه تاریخ علم این مشی را نشان میدهد.
سیر دانشنامهنگاری نیز چنین سرنوشتی دارد. ما نیز قبول داریم که امروزه در مجامع علمی و اکادمیک به سخنان تازهای دربارۀ روشها و اهداف دانشنامهنگاری توجه شده است و به تدریج روشهای قدیمتر زیر سؤال میرود. اما اکنون در بسیاری از کشورها، دانشنامههایی به همان سبک و سیاق مقبول گذشته، در حال تولید است. بیخبر نیستیم که در نگرش «انباشتهای» دانش که در دانشنامههای معمول، ملاک کار است، تردید وجود دارد. همینطور در چگونگی ترتیب مدخلها (که امروزه ترتیب حروف الفبایی ملاک عمل اکثریت است) اشکالاتی وجود دارد و عدهای از صاحبنظران بر این باور هستند که باید شیوۀ موضوعی، معیار کار دانشنامهنگاری قرار گیرد؛ امری که در نقد برخی از منتقدین (از جمله رفیق رجاء) نیز به آن اشاره شده بود. اما هیچکدام از اینها، ایجاب نمیکند که نهادها و مراکز تحقیقاتی، مطابق با وضعیت اجتماعی خود دست به کار نشوند.
نکتهای که نادیده گرفته میشود این است که اگرچه دانشنامۀ هزاره نخستین کار است؛ اما قرار نیست آخرین کار هم باشد و بعد از این درِ تحقیق و پژوهش در این زمینه بسته شود. ناقدان محترمی که اعضای علمی دانشنامه را به جهت انتخاب روشی معین در دانشنامهنویسی نکوهش کردهاند و یا از برخورد پوزیتیویستی با علم سخن میگویند، در این تصور هستند که گویا تاریخ فلسفۀ علم و اختلافات روششناسانه علمی بشر در یک اثر قابل حل و فصل است!
باید تاکید کنیم که در وضعیت اجتماعی معینی که ما داریم، عینیت (objectivity) یا روش عینی در برابر ذهنیت (subjectivity) یا روش ذهنی ما را در انجام تحقیقات بیطرفانه و به دور از سوگیری کمک میکند؛ اما این لزوماً به معنی اتخاذ شیوۀ پوزیتیویستی نیست. تردیدی نیست که کسی در روششناسی روش عینی (objective) را معادل با روش پوزیتیویستی نمیداند. بگذریم از این که پوزیتیویسم نیز نحلههای مختلفی دارد که از پوزیتیویستهای منطقی حلقۀ وین تا پوزیتیویسم موردنظر اگست کنت فرانسوی و تا پوپریها را شامل میشود. اصولاً ریموند پوپر که وی را جنبش چپ متهم به جانبداری از نظریۀ پوزیتیویستی میکند، خود را نه یک پوزیتیویست؛ بلکه یک «عقل گرای انتقادی» میداند. در عین حال، ما در تحقیق ناگزیر از اتخاذ روش یا روشهای معینی هستیم و چنان که در فوق اشاره شد، در یک تحقیق نه میتوان تمام روشهای علمی را یکجا به کار برد و نه هم میتوان اختلافات روششناسی تاریخ علم را حل کرد. تنها کاری که میتوان کرد این است که با توجه به وضعیت و موضوعات مورد تحقیق، برخی از روشها را تلفیق کرد که ما در دانشنامه این کار را کردهایم.
منتقد محترم دیگری (محمدصادق امینی) در پاسخ اولین جوابیۀ شورای علمی نوشته بود«روشهای گردآوری دادهها در دانشنامه بیش از حد عقیم و ناکار آمد است. در هیچ جای جهان برای شناسایی مقولات پیچیدهای چون عناصر و اجزای یک زیست جهان، از روش کتابخانهای به تنهایی استفاده نمیشود. بخصوص که ابژۀ آن، یک قوم سرکوب شده و فاقد تاریخ مدوّن باشد» (فیسبوک منتقد). در این دو سطر، گذشته از صدور چند حکم کلی و نه چندان مطابق با واقع، روشن است که منتقد محترم از «زیستجهان» خودش بیخبر است و نمیداند که دانشنامۀ هزاره در چه ظرف زمانی و مکانی و با چه امکاناتی تدوین شده است. نامبرده حتی فرصت نکرده است، مقدمۀ دانشنامه را یکبار مرور کند؛ وگرنه حداقل چشمش به لیست بلند بالای نام افرادی میافتاد که در تحقیقاتمیدانی با تیم دانشنامه همکاری کردهاند؛ از قریه و قصبهشان گفتهاند و از رسم و رسومشان روایت کردهاند. در جلد اول دانشنامه، تعداد ۱۶۰ مدخل جغرافیایی،۴۰ مدخل آداب و رسوم، ۲۷ مدخل گیاهان دارویی، ابزار، مشاغل و غذاها کار شده است که بدون اغراق نود درصدشان پس از انجام تحقیقات میدانی نوشته شده است. در همین جلد، به تعداد۱۹۰ مدخل مربوط به اشخاص پرداخته شده است که اکثر شخصیتهای معاصر زندگینامۀ خودنوشتشان را دادهاند.
خوانندگان منصف میدانند که گردآوری اطلاعات و معلومات مستند و متقن در افغانستان و بخصوص جامعۀ هزاره چقدر دشوار است و ضعف منابع رسمی و غیررسمی تا کجاست و ما تا چه حد از دسترسی به منابع دستهاول محروم هستیم. بیفزاییم بر این، منابعی را که در غوغای گرایشهای ائدئولوژیک، سیاسی و جناحی تولید شده و اغلب یا فاقد روش علمی قابل قبول هستند و یا چنان سوگیرانه و همراه با پیشداوری است که تقریباً محتوای آنها به لحاظ علمی غیرقابل استفاده و استناد است. این را نیز بیفزاییم که به دلیل ضعف فرهنگ تحقیق در کشور، بیشتر منابع ما کپی یکدیگر است. از طرف دیگر، مشکلات تحقیقات میدانی بر هیچ صاحب خردی پوشیده نیست. خوب است منتقد محترم به ارغنداب، بایلوغ، باغچار، خاک افغان و ارزگان خاص و غیره، گذر کند تا ببیند که دشواری تحقیق میدانی تا کجاست و چه حد امکانپذیر است. مگرما ادعا کردهایم که منابع دانشنامه کامل است و یا ما تمام قریهها و قصبات را گشتهایم؟ یا مگر میتوان چنین کاری کرد و مگر ممکن است؟ منابع دستۀ اول دانشنامه در قندهار، زابل و ننگرهار و مناطق دور و نزدیک و امن و نا امن دیگر است؛ منابع دستهاول به قول حاجی گلزاری در آرشیوها و کتابخانههای دولت فخیمۀ انگلیس است که تنها حوادث سالهای جنگ دورۀ عبدالرحمان خان به هزار و صد مجلد به صورت گزارشهای طبقهبندی شده میرسد که اگر رابطه، تخصص و بودجه وجود داشته باشد، میشود بر مبنای آن سراجالتواریخ را تا ده برابر حجم فعلیاش گسترش داد. اسنادی که دربار، از کاتب رسمی خود هم مضایقه کرده بوده است. شایسته است همت کنید و همت کنیم، این منابع را به دست آوریم. به جای اینکه تمام سنگهای تهمت و توهین را حواله ما میکنید، خود کاری کنید، به جای این که از این کار به قول برخی از بزرگان «بدک» ناراحت هستید.
خلاصه اینکه دانشنامهها در هرکشوری در قد و قامت منابع و اسناد و امکانات موجود در آن کشور نوشته میشوند. اسناد و منابع هم چیزی نیست که به صورت آنی فراهم یا برساخته شوند. اسناد یا وجود دارند یا ندارند و آنهایی که وجود دارند یا در دسترس هستند یا نیستند. اسناد و منابع در دسترس نیز عاری از خطا و اشتباه و نقص نیست. یک دانشنامه هم در استخراج مدخلها و هم در استنادات خود متکی بر اسناد و منابع موجود و در دسترس است. حال این اسناد و منابع، دارای نقایصی چون دادههای غلط، تحلیل ضعیف، تعصب و غرضورزی، ارزشداوریهای گوناگون و یا حتی دارای عدم تسلط کافی نویسنده بر موضوع یا روش است. برخی از این اشتباهات، در مقابله با دادههای جدید اصلاح میشوند و برخی دیگر ناگزیر در دانشنامه راه مییابند و تا زمانی که منبع تازهای به میان نیاید، همان منبع قبلی ملاک کار است. این جرمی نیست که برای اولین بار اصحاب دانشنامۀ هزاره مرتکب آن شده باشند، تا بوده وضع تحقیق و پژوهش همین بوده است.
از باب نمونه گفته شده است:
۱. حدود منطقهای مدخل «آبشین» را یکاولنگ و یا پشی ذکر کردهاند و در قسمتی از این مدخل گفته شده که این منطقه صادرات برنج داشته است؛
۲. در مدخل «آپو»، اسم بازی فقط از جاغوری نقل شده و نام بازی دیگر مناطق بیان نشده است؛
۳. در دایکندی به آتشخانه، دیوال گفته میشود که در مدخل آتشخانه ذکر نشده است؛
۴. نام قسمتهای مختلف آسیاب، با توجه به مناطق مختلف توضیح داده نشده است؛
۵. «بَرگَر» بِرگِر ثبت شده است؛
۶. در مدخل اولوم لالا، لالا را برادر بزرگ معنی کردهاند که در برخی مناطق مطلق برادر را لالا و یا لَلَی و یا لالَي میگویند؛
۷. در مدخل «الیله» حدود منطقه اش ذکر نشده؛
۸. در مدخل امرود، نویسنده گفته نمیدانیم چرا امرود گفته شده که ما به گلابی امرود میگوییم و این اسم شاید از آن گرفته شده باشد؛
۸. در مدخل الودال، آن را « اَلَودال» ثبت کردهاند که درستش « اَلِودال» است؛
۹. در مدخل اوبهگگ، در کیلومترش تا ولایت اشتباه صورت گرفته (۴۰ کیلومتر) کسانی که در آن منطقه زندگی میکنند، حدود ۸۰ کیلومتر میگویند؛
۱۰. در مدخل اشترلی، وجه تسمیه دور از واقع بیان شده است.
۱۱. و موارد دیگر…
جای هیچ انکار نیست که به دلیل ضعف موجود در منابع، این گونه خطاها و تفاوتها راه یافته باشند. منابع در دسترس ما همینها را گفتهاند؛ اگر دوستان همت کنند و منابع معتبرتر دیگری را نشان دهند، بدون هیچ تعصبی بررسی شده و در ویراست بعدی اصلاح خواهد شد. اما باید توجه داشته باشیم که آن سخن نیز ممکن است، سخن نهایی نباشد و ممکن است کسی دیگری یا منبع دیگری، سخن تازهای مطرح کند که باید پذیرای آن سخن نیز باشیم.
در پایان باید تاکید کنیم که اعضای علمی و مدیریتی دانشنامۀ هزاره آمادگی کامل دارد که اگر به دلیل ضعفِ منابع و سایر ضعفهای مربوط به مراحل تحقیق، خطاهایی در دانشنامه راه یافته باشد، متواضعانه اعتراف میکنیم که چنین است و غیر طبیعی نیز نیست، در ویراست بعدی متعهد به اصلاح موارد ضعف و کاستی هستیم و در این زمینه، تذکرات بجا و دلسوزانۀ خوانندگان و منتقدان گرامی را به دیده منت میپذیریم. هیچکس کامل نیست و باید سعی کنیم، از خطاها و اشتباهات خود درس گرفته و گذشته را چراغ راه آینده خویش سازیم و البته ما متعهدیم که چنین کنیم.
۲۹ جدی ۱۳۹۷ برابر با ۱۹ جنوری ۲۰۱۹
8 دیدگاه
اسحاق
تحقیقات میدانی در تاریخ و رسم رواج هزاره محدود تر از آن است که بر اساس آن دانشنامه ترتیب شود. و از طرف دیگر کتابها در این مورد بسیار محدود است. روش تحقیقات میدانی رضاکارانه مثل Wikipedia یک الگو خوب برای پیشبرد اینکار است، که مزایای چون مشارکت آزاد مردم در اصلاح و تدوین و نقد، محوریت و دسترسی تمام وقت را میتواند با خود داشته باشد.
manager
با سپاس از پیشنهاد، در این رابطه بیشتر توجه خواهد شد هرچند برخی از اطلاعات میدانی از همین طریق به دست آمده است.
علی دانش
درود به شما
ولی دوستان نقدها را بااسم ناقد بیاورید به صواب نزدیکتر است.
مثلاً در قسمت «گفته شده است»
نقد بنده است.
همچنین که در دیگر بخشها اسم ناقد را ذکر کردهاید.
manager
دانش گرامی، برخی موارد نقدها مشترک بوده و اسم بردن از همه دوستان کمیدشوار. با این وصف تلاش خواهیم کرد چنین شود
گلحسن
امیدوارم پاسخی بر نقدهای مستدل و محکم استاد دایفولادی، علی امیری و اسد بودا نیز بنویسید.
manager
با سپاس از پیام، در پاسخهای آینده به همه این موارد خواهیم پرداخت
جمعه خان احسانی
باسلام به همه دست اندرکاران دانشنامه، به نظرم تغییر جهت تان مبنی برحذف مدخل اسطوره شکسته چیزی جزفشار افراطیون یک دیدگاه خاص نیست، با توجه به اینکه مجهول بودن نویسنده بهانه واهی یک عده بوده است اولا دانشنامه هزاره اولین تجربه در تاریخ دانشنامه نویسی نیست واخرین آن هم نخواهد بود لذا ما کتاب های علمی زیادی داریم که نویسنده آن معلوم نیست ولی محتوای کتاب ارزش اثررا نشان می دهد ثانیا مسیح ارزگانی مسئولیت کتاب را به عهده گرفته است دیگر چه بهانه ای است برای حذف جزعقده یک عده افراطی؟ ثالثا اگر برخلاف مذاق یک عده بهانه حذف را درست کرده باشد ایا امروز ما طبق مذاق قاطبه مردم ما است؟ ادبیات نفرت درآن هم اولین سنگ بنای نفرت پراکنی بود وهم تلخترین ادبیات نفرت را به کار برد که اسطوره شکسته به یک صدوم آن هم نمی رسد واضافه آنچه گفته آمد مگر عزیز رویش دربگذارنفس بکشم اعتراف نداردوکه امروز مارا بانام های مستعار بیرون می دادیم چطور است که بای عزیز رویش جر دهد ولی بای مسیح جرندهد؟ اگر سیاست یک بام ودو هوارا درپیشگیرید ما نام آن را نه دانشنامه که وندی نامه، توصیف نامه وتحریف نامه خواهیم گذاشت.
faezehsaghayi
سلام عالی بود