جغرافیا, محتوای اپلیکیشن

اوق /Owq/

منطقه‌ای در سیستان تاریخی
مؤلف: عبدالعلی عادلی
جلد اول، ویراست دوم

اوق، بخشی از سیستان است که در اَوِستا، متون تاریخی و جغرافیای دورۀ اسلامی به وفور ذکر شده است. برخی آن را «اوک» ضبط کرده‌اند و موقعیتش را قلعه‌ای میان فراه و سیستان کنونی دانسته‌اند (دهخدا: «اوق»).

اوق هم برای شخص گفته شده و هم نام مکان است. در فهرست اماکن کتاب احیاء‌الملوک، از اوق به عنوان اسم مکان، ۴۶ بار نام برده شده است (شاه حسین، ۱۳۸۳: ۵۹۰). می‌توان گفت این ناحیه به چند دلیل با قوم هزاره در ارتباط است. دلیل اول اینکه بر اساس منابع تاریخی، سیستان متعلق به کیانیان نخستین و دوران گرشاسب زابلی (حدود ۱۰۰۰ ق. م) و زال و گودرز، از نیاکان قوم هزاره است (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۲۱ و ۲۲) و محدودۀ جغرافیایی آن نیز از نواحی خراسان تا سند و از زرنگ تا محدودۀ هند است (همان: ۲۸). از سوی دیگر اوق یکی از ۱۶ شهر معروف سیستان بوده است. دیگر شهرهای سیستان مانند اسفزار، فراه، فلاد، فشنج، نوزاد، بُست، زمین‌داور، رودبار، زابل و کابل (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۳۰) نیز همگی در حوزۀ جغرافیایی هزاره‌جات قدیم قرار داشته است. دلیل دوم اینکه مردم سیستان به شمول اوق، در عهد باستان و پیش از اسلام بر همان آیینی بوده‌اند که نیاکان قوم هزاره بدان معتقد بوده‌اند. حبیبی می‌نویسد که پیش از اسلام، در بخش‌های مختلف سرزمین افغانستان امروزی «دین بودایی، زردشتی، مهرپرستی، شیوایی، نسطوری، مسیحی و پرستش ارباب انواع و معبودان محلی رواج داشت» (حبیبی، ۱۳۶۷: ۳). در تاریخ سیستان نیز آمده است: «مردم سیستان دارای آیین مهری و زردشتی و پیرو ملت ابراهیم بوده‌اند» (شاه حسین، ۱۳۸۳: ۹). آتشکدۀ کرکویه در سه فرسخی شهر زرنگ به سمت هرات از نشانه‌های آیین زردشتی در این منطقه بوده و تا قرن سوم هجری پا برجا بوده است (مسعودی، ۱۹۶۵، ج ۱: ۲۵۳). این منطقه را پس از ظهور اسلام، در سال ۳۰ ق / ۶۵۰ م سپاه اسلام به فرماندهی عبدالله بن عامر و ربیع بن زیاد، بدون جنگ و با مصالحه فتح کرده بود (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۸۰). مردم اوق مانند سایر مردم هزاره‌جات در دورۀ خلافت علی بن ابی‌طالب به اسلام شیعی تمایل یافتند و از لعن و نفرین او که بعدها از سوی بنی‌امیه دستور داده می‌شد، امتناع کردند (قزوینی، ۱۳۷۳: ۲۵۹). دلیل سوم اینکه زبان مردم اوق و سیستان مانند زبان نیاکان قوم هزاره، پارسی دری بوده و یکی از اولین شاعران پارسی یعنی محمد بن وصیف نیز از سیستان است (کیانی، ۱۳۹۳، ج ۱: ۲۵۵). همچنین یعقوب بن لیث از بنیان‌گذاران سلسلۀ صفاری از سیستان و حامی جدی زبان فارسی بوده است (صفا، ۱۳۷۸، ج ۱: ۱۶۴). دلیل چهارم اینکه چهرۀ مردم اوق به چهرۀ هزاره زابلی نزدیک بوده است که «یک چهرۀ میانۀ چهرۀ ترکی، چینی و سیاه و رومی‌های مو زرد چشم‌آبی اروپایی است. قیافۀ میانۀ این طوایف، همین قیافۀ امروز آسیایی و هزارگی است» (محمدی شاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۱۹). و دلیل پنجم اینکه امروزه طایفۀ پرجمعیتی به نام اوقی در مناطق مختلف هزاره‌جات از جمله جاغوری، شیرداغ، مالستان و دای‌کندی زندگی می‌کنند و به لحاظ شواهد تاریخی و فرهنگی می‌توانند منسوب به منطقۀ تاریخی اوق باشند.

به اعتقاد برخی از محققان، سیستان به شمول اُوق سرزمین سَکاهای تورانی (حبیبی، ۱۳۸۶: ۱۶۰) و ترک‌هاست (دلجو، ۱۳۹۴: ۱۳۳؛ خاوری، ۱۳۸۵: ۱۱۴) ولی به نظر می‌رسد این دیدگاه از چند جهت درست نباشد. اول اینکه مطابق منابع تاریخی، سیستان و شهرهای آن را گرشاسپ و شاهان زابلی بنا کرده بودند (ابن فقیه، ۱۳۴۹: ۲۲؛ تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۴) و ساکنان آن همواره بومیِ این سرزمین بوده‌اند. دوم اینکه نام‌های بلاد و قصبات سیستان مانند زرنگ، نیمروز، بُست، لشکرگاه، هیرمند (هیلمند)، رودبار، شاه‌جوی، ارغنداب، زمین‌داور، گیرو، خاکریز، فیروزکند، تکین‌آباد و مانند آن‌ها نام‌های فارسی هستند.

در تاریخ سیستان در ضمن جنگ‌های لشکر اسلام در اوایل قرن نخست هجری و در ضمن جنگ‌های دورۀ مغول و غیره چندین مرتبه پیرامون منطقۀ اُوق، قلعه‌ها و مردم آن بحث شده است (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۳۲۵، ۳۲۶، ۴۰۴ و ۴۰۶). یکی از نام‌های باستانی که با منطقۀ اوق ارتباط دارد، سپید دژ یا قلعۀ لاش است. این قلعه را که از هنگام بهمن اسفندیار ویران مانده بود، نصیرالدین خسرو نیمروز در سال ۶۶۳ ق / ۱۲۶۵ م دوباره آباد کرد که در منطقۀ اوق واقع است (همان: ۴۰۴). این منطقه رجال و شخصیت‌های تاریخی نیز داشته است که از آن جمله است هلال یوسف اوقی دارای کتابی به نام فضایل سجستان (کیانی، ۱۳۹۳، ج ۱: ۲۳۳) و حمزه بن آذرک سیستانی از یاران حصین / حضین بن رقاد اوقی (ابن اثیر، ۱۳۸۵: ج ۱۳، ۴۲۰). مطالعۀ بیشتر در باب جغرافیا، تاریخ و فرهنگ مردم اوق در ذیل تاریخ سیستان و شهرهای آن قابل پیگیری است.

منابع: ابن اثیر، جزری. (۱۳۸۵ ق). الکامل فی‌التاریخ. بیروت: دارالصادر؛ ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد. (۱۳۴۹). مختصر البلدان. ترجمۀ ح، مسعود. تهران: بنیاد فرهنگ ایران؛ تاریخ سیستان. (۱۳۶۶). مؤلف ناشناس. چاپ دوم. تهران: پدیدۀ خاور؛ خاوری، محمدتقی. (۱۳۸۵). مردم هزاره و خراسان بزرگ. تهران: عرفان؛ دلجو، عباس. (۱۳۹۴). تاریخ باستانی هزاره‌ها. چاپ دوم. کابل: مقصودی؛ دهخدا، علی اکبر. (۱۳۷۷). لغت‌نامه. جلد ۳. چاپ دوم. تهران: دانشگاه تهران؛ شاه حسین. (۱۳۸۳). احیاءالملوک، تاریخ سیستان تا عصر صفوی. چاپ دوم. تهران: علمی و فرهنگی؛ صفا، ذبیح‌الله. (۱۳۷۸). تاریخ ادبیات در ایران. چاپ هشتم. تهران: فردوس؛ قزوینی، آصف و تتوی، قاضی احمد. (۱۳۸۲). تاریخ الفی. تهران: علمی و فرهنگی؛ کیانی، محمد فاضل. (۱۳۹۳). «سیستان». غزنی بستر شرق تمدن اسلامی: مجموعه مقالات (به مناسبت انتخاب غزنی به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام). جلد ۱. تهران: عرفان. صص ۲۱۳ تا ۳۰۲؛ محمدی شاری، شوکت‌علی. (۱۳۹۳). «جغرافیای تاریخی سرزمین غزنی باستان». غزنی بستر شرق تمدن اسلامی (مجموعه مقالات). جلد ۱. تهران: عرفان. صص ۵۰۱ تا ۵۹۸؛ مهدی، محیی‌الدین. (۱۳۹۴). تبار و زبان مردم هزاره. کابل: امیری؛ مسعودی، علی بن حسین. (۱۹۶۵). مروج الذهب. بیروت: دارالاندلس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *