تاریخ, محتوای اپلیکیشن

آل شیث /Âl_e_Ŝēs/ (قرن ۲ تا ۷ قمری)

خاندان نظامی _ اجتماعی غرجستان تاریخی
مؤلف:‌ عبدالحکیم محمدی (کاظمی)
جلد اول، ویراست دوم

خاندان شیث، از خاندان‌های برجستۀ غور بوده‌اند. نقش عمدۀ آنان، سرداری سپاه بوده است (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۳۲۶). در کنار آنان، آل شنسب به مثابۀ رهبران سیاسی و شاهان غور و غرجستان / هزاره‌جات فعلی ایفای نقش کرده اند. آل شیث از قرن دوم قمری که به منابع راه یافته‌اند، تا قرن هفتم قمری به صورت جسته گریخته با همین نقش اظهار وجود کرده‌اند.

بنا به گفتۀ جوزجانی، در لهجۀ غور، شیث را شِیش تلفظ می‌کنند (همان: ۳۲۵) از این‌رو، این خاندان به صورت شیش یا شیشانیان نیز خوانده می‌شوند.

تاریخ: این خاندان به اینکه اجدادشان زود اسلام را پذیرفته‌اند، افتخار می‌کرده‌اند (همان). شیث بن‌بهرام قدیمی‌ترین فردی است که از این خاندان نام برده شده است. او از خاندان شیث به‌شمار می‌رفته است و با بنجی بن نهاران از خاندان شنسب برای ادارۀ سیاسی غور نزاع داشته است. این نزاع در عصر هارون‌الرشید (۱۷۰ تا ۱۹۳ ق / ۷۸۶ تا ۸۰۹ م) با مراجعه به بغداد، پایتخت خلافت پایان می‌یابد؛ به این‌صورت که حاکمیت سیاسی به خاندان شنسب و امور لشکری به خاندان شیث واگذار می‌شود (همان: ۳۲۵ و ۳۲۶). با افول غوریان و فروکاستن‌شان به حاکمان گوشه‌گیر محلی، در مورد آل شیث هم اطلاعی در دست نیست.

از ۵۴۳ ق / ۱۱۴۸ م با تصرف غزنین به وسیلۀ غوریان و رشد آن‌ها به مثابۀ قدرت نوظهور و جانشین غزنویان و سلجوقیان، از رجال آل شیث یادی نرفته است؛ ولی قطعاً حضور داشته‌اند؛ چنان‌که در ۵۴۷ ق در ایام دستگیر شدن علاءالدین حسین جهانسوز، از آل شنسب، در دربار سلطان سنجر سلجوقی «درمیش» نقش سپه‌سالاری را داشته است. درمیش بعداً به وسیلۀ سیف‌الدین، فرزند و جانشین علاءالدین جهانسوز به قتل رسید (همان: ۳۵۱ و ۳۵۲). اما خود سیف‌الدین نیز در ۵۵۸ ق / ۱۱۶۳ م در ایام درگیری او با ترکان غُز در بلخ، به دست سپه‌سالار ابوالعباس برادرِ درمیش کشته شد (همان: ۳۵۲). پس از قتل سیف‌الدین، غیاث‌الدین محمد، برادرزادۀ جهانسوز به سلطنت غور و اطراف رسید. او نیز به انتقام پسرعمویش سیف‌الدین، ابوالعباس را کشت (همان: ۳۵۵).

شیشانیان در عصر غیاث‌الدین و معزالدین (۵۵۸ تا ۶۰۲ ق / ۱۱۶۳ تا ۱۲۰۶ م) از جایگاه سیاسی قبلی برخوردار نبودند، اما جایگاه اجتماعی خود را داشتند. روابط شِیشانیان و شَنسَبیان نیز با اتفاقات پیش‌آمده به تیرگی نرفت و رجال شیشانی در ردۀ بالای اجتماعی و اداری جایگاه خود را داشتند، چنان‌که علی ‌کرماخ در مُلتان و سِند، والی آل شنسب بود (سیهرندی، ۱۳۸۲: ۶ و ۷؛ بداونی، ۱۳۷۹: ۱). احتمالاً این علی کرماخ برادر مؤیدالدین فتح کرماخ باشد که از رجال شیشانی بود (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۳۲۷). پس از مرگ معزالدین از آل شنسب در ۶۰۲ ق سلیمان برادر دیگر ابوالعباس و درمیش است که در ردۀ بالایی نظامی حضور دارد؛ چنان‌که پس از مرگ معزالدین میان غلامان ترکی او به رهبری تاج‌الدین یلدز از یک‌سو و علاءالدین و جلال‌الدین از رجال آل شنسب در بامیان از سوی دیگر، درگیری پیش‌آمد و سلیمان و فرزندش ابوعلی از آن دسته سران غور بودند که از شهزادگان بامیانی طرفداری کردند. ابوعلی به دست ترکان در کرمان غزنی کشته شد (ابن‌اثیر، ۱۳۸۵ ق، ج ۱۲: ۲۳۴ و ۲۳۵). سلیمان نیز پس از شکست شهزادگان بامیانی  در غزنی به غور / هزاره‌جات فعلی رفت و به شهزاده غیاث‌الدین محمود فرزند غیاث‌الدین محمد پیوست (همان: ۲۳۵). از این تاریخ به بعد، احتمالاً رجال این خاندان تا ۶۱۲ ق / ۱۲۱۵ م که آخرین سال عمر آل شنسب است، حضور فعال داشته‌اند؛ اما خبر روشنی دربارۀ آنان در دست نیست.

منابع: ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی‌الکرم. (۱۳۸۵ ق). الکامل فی التاریخ. بیروت: دارالصادر؛ بداونی، عبدالقادر بن ملوک‌شاه. (۱۳۷۹). منتخب التواریخ. تصحیح توفیق سبحانی و مولوی احمد صاحب.  تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى؛ جوزجانی، سراج الدین ابوعمر. (۱۳۶۳). طبقات ناصرى. جلد ۱. تصحیح عبدالحی حبیبی. تهران: دنیای کتاب؛ سیهرندی، یحیی بن احمد. (۱۳۸۲). تاریخ مبارک شاهى. تصحیح محمد هدایت حسین. تهران: اساطیر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *