مقالات رسیده

نوروز در افغانستان معاصر

جشن گل سرخ

[vc_row][vc_column][vc_column_text]نوروز در افغانستان معاصر

برشی از مقاله بلند استاد فاضل کیانی

 

متن مقاله

امروزه مردم افغانستان نوروز را به نام آغاز سال نو و به یاد سالروز به خلافت نشستن مولا علی جشن می­‌گیرند. نگارنده معتقد است که شاید در هیچ جای دنیا جشن نوروز به اندازه افغانستان، با شکوه و رسمی و به شکل باستانی خود به مدت چهل روز برگزار نمی­‌شود. در نوروز هر سال ، رئیس مملکت یا نماینده خاص وی همراه با شخصیت‌های سیاسی و نظامی کشور در بلخ که امروزه مزار شریف گفته می­‌شود، حضور می‌یابند و در جمع صدها هزار نفر شرکت کننده داخلی و مهمانان خارجی، جهنده سخی (پرچم علی) را بلند کرده و جشن چهل روزه نوروز را آغاز می‌کنند و این پرچم تا چهل روز در اهتزاز است. این جشن چهل روزه بنام میله سخی و میله گل سرخ نیز یاد می‌شود. مراسم نوروز با سخنرانی‌های سیاسی – اجتماعی و مذهبی و برافراشتن عَلمَ بزرگی به بلندی 20 متر آغاز می‌­‎شود.

بلخ در کتاب مقدس اوستا و دیگر منابع تاریخی، به نام بلخ افراشته درفش یاد شده است. به احتمال زیاد منظور از درفش افراشته بلخ، همان درفش معروف کاویانی (کیانی) بوده که همیشه در بلخ پایتخت کیانیان، بلند بوده و یا در روزهای ویژه‌‎ای چون روز جنگ و روز نوروز آن را می‌افراشتند. فکر می‌کنم پس از اسلام که مردم بلخ به اسلام گرویدند، به نوروز باستانی خود کم کم رنگ جدید دینی دادند و نام نوروز را به نام علی و نام درفش کاویانی را  نیز به نام بیرق علی که پرچمدار رسول خدا بود، تغییر دادند. همان گونه که بند بربر در بامیان که شاید توسط شاهان مقتدر بربر ساخته شده بود، پس از اسلام به نام بند امیر (بند علی) تغییر نام یافت و یا مثلا نام قهرمان اسطوره‌ای آریان های زابلی که در ریگ بید به نام اندرا است، در اوستا به نام کرشاسب (کرش اسب، اسب کوهستان) تغییر می‌کند. یعنی در اوستا، این گرشاسب- آخرین پادشاه پیشدادی بامیان- است که کشنده اژدهای خشکسالی است نه اندرا.

اندرا یعنی خدای جنگ و طوفان و باران سیلابی است که «اژدهای خشکی و خشک سالی موسوم به «وریترا Vritra» را که در کوه‌های بلند مقام دارد و مانع جریان آب است می‌زند. او پهلوان آریان‌هاست و اژدها را کشته، آب‌ها را به طرف دریایی محیط روان می‌گرداند.

بار سوم پس از اسلام گویا باز هم نام قهرمان عوض می‌شود و نام گرشاسب نیز فراموش گردیده و نام مولا علی (ع) در میان می‌آید. یعنی به عقیده مردم کنونی بامیان، این مولا علی است که بند‎ها را  بسته و اژدهای خشکسالی را کشته است. درباره بستن بند بربر و کشتن اژدها به دست مولا علی، اشعار بسیار ناب و عالی در میان مردم بامیان وجود دارد.

باری امروزه تمام مردم افغانستان، نوروز را روزِ به خلافت نشستن علی(ع) تصور کرده و جشن می‌گیرند و جهنده سخی را نیز به نام وی که پرچمدار رسول خدا بود، به اهتزاز در می‌آورند. مردم افغانستان سخی را یکی از لقب‌های علی می‌دانند.

در کابل، پایتخت، نیز زیارتی است که به آن زیارت سخی می‌گویند. مردم کابل جشن نوروز را در زیارت سخی برگزار می‌کنند و در آنجا نیز جهنده سخی را می‎‌افرازند. شعرها و دو بیتی‌هایی در رابطه با نوروز و علی وجود دارد. از جمله:

نوروز رسید و عید اکبر گردید/ برگِردِ سرِ ساقیِ کوثر گردید

امروز علی نشست برتخت نبی/ زان روست که روز و شب برابر گردید

و یا: روز نوروزه خدا جان جهنده بالا می‌شود/ از کرامات سخی جان کور بینا می‌شود.

کمپیرک و نوروز

«یکی از رسوم دیگر نوروزی به ویژه در مناطق مرکزی افغانستان، استقبال از کمپیرک است. کمپیرک مردی است مُسن و قد خمیده که لباس رنگی می‌پوشد، ترکیبی از سرخ و سبز. کلاه بلندی به سر دارد. مو و ریش سفید و بلندی دارد. معمولا یک شمشیر و یک عصا به دست دارد و یک تسبیح که دانه‌های درشت دارد. چکمه‌های بلند می‌پوشد.

کمپیرک لشکری دارد که آنها هم لباس‌های رنگی دارند. لشکر کمپیرک از او محافظت می‌کنند. کمپیرک به محلات تجمع مردم سر می‌زند، مردم به دورش حلقه می‌زنند و او خطاب به آنها سخنان پند آمیز و پر از اندرز می‌گوید. آنها را می‌خنداند و بعد به تجمع دیگر سر می‌زند.

مردم تارهایی از ریش کمپیرک را به عنوان تبرک با خود می‌برند. ریش کمپیرک ساختگی است. در میان لشکر کمپیرک افراد خاصی هستند که از مردم کمک جمع می‌کنند و بعد همه کمک‌های جمع شده را میان فقرا تقسیم می‌کنند و یا هم به مراکز عام‌المنفعه، مثل مسجد، مدرسه و یا هم چیز دیگر کمک می‌کنند.

یکی از جنبه‌های جالب نمایش کمپیرک این است که قبل از رسیدن کمپیرک یک مرد دیگری که خود را به دروغ کمپیرک جا زده است، می‌آید و او و لشکریانش لباس سفید به تن دارند که نماد زمستان هستند. بعدا لشکر کمپیرک اصلی از راه می‌رسد و این دو لشکر درگیر یک جنگ نمایشی می‌شوند. در این نبرد نمایشی لشکر کمپیرک اصلی که به نشانه بهار لباس‌های رنگارنگ به تن دارند، بر لشکر سفید پوش کمپیرک دروغین پیروز می‌شوند.

سرانجام قطعه بیتی از خداوندگار بلخ- مولانای بزرگ- را درباره نوروز و بهار زمزمه می‌کنیم.

ای نوبهار عاشقان، داری خبر از یار ما؟ / ای از تو آبستن، چمن وی از تو خندان باغ ما.

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *