جغرافیا, محتوای اپلیکیشن

بادغیس /Bâdğeys/

ولایت
مؤلف: محسن شریفی
جلد اول،‌ویراست دوم

ولایت بادغیس از ولایات شمالی افغانستان است. این ولایت از شمال‌ با کشور ترکمنستان‌، از جنوب‌ و غرب با ولایت‌ هرات‌ و از شرق با ولایت‌های فاریاب‌ و غور هم مرز است. بادغیس در طول جغرافیایی ۶۲۴۰۳۶ تا ۶۵۰۳۳۷ شرقی و عرض جغرافیایی ۳۴۳۱۳۹ تا ۳۶۰۲۰۷ شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا ۸۸۸متر است.

طبق تقسیمات کشوری سال ۱۳۳۵ ش / ۱۹۵۷ م بادغیس حکومت کلان و جزء ولایت هرات بوده است؛ در شمال غرب هرات واقع شده و به نام حکومت کلان بادغیسات یاد می‌شده است (قاموس جغرافیایی افغانستان، ۱۳۳۵، ج ۱: ۱۹۵). این ولایت از حیث ساختار اداری، یک مرکز و شش ولسوالى دارد. ولسوالى‌هاى آن عبارت‌اند از آب‌کمری، مقر، قادس، مرغاب، جوند و غورماچ (ادارۀ مرکزی احصائیه، ۱۳۹۵). مرکز آن‌ شهر قلعه‌نو است‌ که در فاصلۀ حدود ۱۰۹۴ کیلومتری از کابل (دولت‌آبادی، ۱۳۸۷: ۱۵۲) و ۱۲۹ کیلومتری شمال شرقی هرات قرار گرفته است و اطراف آن را کوه‌های بلندی احاطه کرده است (خسروی، ۱۳۹۳، ج ۱: ۱۱۶).

بادغیس حدود ۲۰۷۹۴ کیلومتر مربع مساحت دارد و طبق آخرین آمار مرکز احصائیه در سال ۱۳۹۷ ش جمعیت آن ۵۳۰ هزار و ۵۷۴ نفر است.

دلیل نام‌گذاری: گفته می‌شود که بادغیس تغییر یافتۀ «بادخیز» است، چون در ایام مختلف سال در این منطقه باد زیاد می‌وزیده است (یمین، ۱۳۸۸: ۶۶). برخی نیز معتقدند که بادغیس نامى است کهن و در کتاب اوستا در بخش «یشت‌ها» از کوه بادغیس به صورت «وائیتی‌گَئِسَ» (Vaiti_Gaesa) و به نام دوازدهمین کوه اوستایی یاد شده است. این‌ واژۀ اوستایی در بُندِهِش (کتاب فقه زرتشتیان) به ‌صورت‌ «وادگِس» یا «وادغِس» آمده که کوهى در سرحد واتگیسان (ناحیه‌ای‌ پر از دار و درخت‌) است (جاوید، ۱۳۹۴: ۹۹۹ و ۱۰۰۰). آنچه مسلم است این است که در قرون اولیۀ اسلامی این کلمه به صورت همان «بادغیس» بوده و طبری در ضمن بیان وقایع تاریخی از آن با همان عنوان بادغیس یاد می‌کند (رنجبر، ۱۳۶۳: ۲۷۵).

شواهد تاریخی بیانگر این است که بادغیس در زمان حملۀ اسکندر مقدونی، شهری آباد بوده و باغ‌ها و مزارع فراوانی داشته است و پستۀ بادغیس از جمله چیزهایی بوده است که یونانیان از ایران (خراسان بزرگ) به یونان هدیه می‌بردند (همان). بادغیس تحت حاکمیت پیشدادیان و کیانیان و در پادشاهی هخامنشیان پارس، جزو قلمرو آنان بود و در دورۀ ساسانیان، از سرزمین‌های مهم و پردرآمد آنان بوده است. انوشیروان، شاه معروف ساسانی، بادغیس را یکی از مناطق چهارده‌گانۀ خراسان قرار داد. در زمان عثمان بن عفّان، خلیفۀ سوم اسلام، عبدالله بن عامر بن کُرَیز اموی در سال ۳۰ ق / ۶۵۱ م آن را بدون جنگ و خونریزی فتح کرد. نیزک طرخان، از امرای بودایی تُرک منطقه، با کمک اهالی منطقه، مسلمانان را از بادغیس بیرون کرد، اما خلیفه لشکر فرستاد و دوباره بادغیس به دست مسلمانان افتاد (جاوید، ۱۳۹۴: ۱۰۰۰).

این منطقه شاهد کشمکش‌های بسیاری بین طرفداران و مخالفان حاکمیت عرب بود و در سده‌های نخستین هجری پناهگاه مناسبی برای مخالفان دستگاه خلافت، از جمله خوارج بود که تعداد زیادی از آنان در این مناطق به سر مى‌بردند. از این تاریخ به بعد بادغیس بین حکومت‌های وقت مرتب دست‌به‌دست می‌شد و تا زمان تقسیم‌بندی اداری‌سیاسی افغانستان در سال ۱۳۴۰ ش / ۱۹۶۲ م بادغیس جزء قلمرو هرات بود (گروتس باخ، ۱۳۶۸: ۱۵۰؛ حمیدی، ۱۳۸۹).

بانی قلعه‌نو، مرکز این ولایت را برخی درویش‌علی خان هزاره (یزدانی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۴۸۸) و برخی سلطان هزاره دانسته‌اند (میتلند: ۱۳۷۶: ۲۲۹؛ صدیقی، ۱۳۶۶: ۵۳). قلعه‌نو، نقطۀ تمرکز هزاره‌ها بود. به احتمال زیاد این مردم از میان طوایف مختلف هزاره‌ها بودند و به طور اجباری به این مناطق کوچانده شدند. اما در اینکه چه زمانی و چه کسی آن‌ها را به این منطقه کوچانده، اختلاف است. وامبری و هیئت کمیسیون تحقیق سرحدی افغان و انگلیس معتقدند هزاره‌های قلعه‌نو مهاجرینی هستند که نادرشاه افشار آنان را از مناطق دای‌زنگی و دای‌کندی به این مناطق کوچانده است تا جلوی تاخت‌وتاز قبایل دیگر را سد کنند (میتلند، ۱۳۷۶: ۲۲۹). بنا به نقل یک افسر انگلیسی، قلعه‌نو در اصل مسکن کامل هزاره‌ها بوده که شاهرخ فرزند امیر تیمور آنان را از قندوز به این منطقه آورده است. آدمک مؤلف قاموس جغرافیای سیاسی و تاریخی افغانستان (بخش هرات) نظریۀ مهاجرت هزاره‌ها به این منطقه را رد کرده است؛ چون هزاره‌های قلعه‌نو خودشان اعتراف دارند که هیچ‌گاه در هزاره‌جات نبوده‌اند و می‌گویند همراه با عشایر تاتار به این نواحی مهاجرت کرده‌اند. مؤید این قولشان هم اختلاف مذهبی آنان با هزاره‌های هزاره‌جات است. هزاره‌های قعله‌نو اهل سنت و هزاره‌هایِ هزاره‌جات شیعه‌مذهب هستند (صدیقی، ۱۳۶۶: ۵۳ و ۵۴).

هزاره‌های بادغیس به نام‌های هزارۀ خراسان، هزارۀ هرات، هزارۀ قلعه‌نو و هزارۀ دای‌زنیات نیز یاد می‌شوند (یزدانی، ۱۳۹۰: ۲۵۸) و در اصل از مردمان دای‌زنگی، دای‌کندی، جاغوری، ارزگان، جغتو، بهسود، ترکمن، سرخ و پارسا و… هستند. طوایف مشهور هزاره‌های قلعه‌نو بادغیس طایفۀ لوگری، بیرانگریف، نَجَکْ، فِرِسْتانی، قَبْچاق، خُودی، بای بُوغَه، مامَکَه، ایسُوم بُوغَه، گودَر، قِزل‌ها، قربان شَقَه، زَی وَلِی، بوسدَکِی و… هستند که در مناطق پِدَه، قلعه‌نو، ده کوچَه، یَخَک‌دره، هزارمیشی، قلعۀ چِیغِل، کُوکْچایل، بَرَنْقَرِی (بلنقری)، بِیگُوجِی، مالمُنجِی، پشته گودرآب، توتَک، ترق، لاغَری، چشمه دَوزَدک، چِیچَکتو، قلعۀ نریمان و… زندگی می‌کنند (دلجو، ۱۳۹۲: ۲۲۰).

بادغیس از لحاظ اقلیمی آب و هوایی خشک دارد. زمستان آن برفی است و تابستان‌هایی با بادهاى موسمى دارد. این ولایت به خاطر کوهستانی‌بودن، به ویژه در نواحی جنوب‌غرب و جنوب‌شرق، مناظر طبیعیِ زیبای زیادی دارد مثل بند سبزک، درۀ جوند، آب ایستاده مشهور به آب پوده، بند زرمست و دریای مرغاب که از رودخانه‌های پرآب‌ افغانستان است. بهار بادغیس با دامنه‌های سرسبز و مملو از گل‌های لاله زرد و بنفش بسیار زیباست (خبرگزاری پژواک، ۲۰۱۵).

درآمد مردم این ولایت از طریق زراعت، مال‌داری و قالین‌بافی تأمین می‌شود. زراعت بیشتر به شکل للمی و کمتر آبی است و حاصلات زراعتی آن گندم، جو، جواری، نخود، زیره، کنجد، تربوز و خربوزه است. پسته از محصولات عمدۀ این ولایت است که جنبۀ صادراتی دارد و در گذشته سالانه میلیاردها افغانی فایده به مردم می‌رسانده است. همچنین در گذشته در زمینۀ مال‌داری پرورش گوسفند قره‌قُل بسیار رایج بوده است و همه‌ساله خودِ گوسفند، پوست، پشم، کُرک و قروت به سایر ولایات افغانستان و حتی خارج کشور صادر می‌شده است. در صنعت قالی‌بافی بیشتر خانم‌ها مشغول‌اند و قالین‌های بادغیس در داخل و خارج کشور شهرت بخصوصی دارد؛ چنانچه در نمایشگاه بین‌المللی سال ۱۳۵۰ ش / ۱۹۷۲ م در فلادلفیا امریکا و توکیو مقام اول را به دست آورد (همان).

بر اساس آمار مسؤلان ریاست معارف این ولایت، ۴۵۷ باب مکتب در بادغیس فعال است که ۷۵ باب لیسه و بقیه ابتداییه و متوسطه هستند. همچنین در این ولایت یک لیسۀ مسلکى زراعت و یک انستیتیوت قابلگى فعالیت دارد (همان).

از شخصیت‌های هزاره‌های بادغیس در گذشته می‌توان قافلان سلطان، میرخوشای سلطان (رئیس هزاره‌های بادغیس و هرات در زمان نادرشاه افشار)، درویش‌علی خان (بیگلربیگی هرات در زمان احمد شاه درانی)، آغای سلطان (بانی قلعه‌نو)، بنیاد خان هزاره، بهرام خان پسر بنیاد خان، ابراهیم خان، شیرمحمد خان، اسکندر خان، آزاد خان، محمد خان بیگلربیگی، کریم‌داد خان بیگلربیگی، شیرمحمدخان نظام‌الدوله و محمود خان بیگلربیگی را نام برد (یزدانی، ۱۳۹۰، ج ۱: ۲۵۹؛ دلجو، ۱۳۹۲: ۲۲۱ و ۲۲۲).

آثار تاریخی بادغیس عبارت‌اند از: قلعۀ نریمان در ولسوالی آب‌کمری و در فاصله نزدیک به ۳۰ کیلومتری غرب شهر قلعه‌نو (آژانس رادیو نریمان، ۱۳۹۸) که در آن زیارت مشهور به امام اصغر وجود دارد؛ قلعۀ پیوار نزدیکی ولسوالی قادس؛ زیارت خواجه عبدال در کوه لامان و زیارت خواجه ابوالقاسم در قریۀ خارستان (قاموس جغرافیایی افغانستان، ۱۳۳۵، ج ۱: ۱۹۶)؛ اثر تاریخی شهر ملک انتر در ولسوالی قادس؛ زیارتگاه‌هایی مثل زیارت میر سید سالم جان، زیارت لنگر شریف، زیارت امیر عبدالرحمان آب، زیارت خواجه سبزپوش و زیارت بی‌بی مراد (خبرگزاری پژواک، ۲۰۱۵).

چهره‌های معروف بادغیس عبارت‌اند از حنظله بادغیسی (شاعر قرن سوم قمری/ قرن هشتم میلادی)، احمد بن عبدالله خجستانی، سمنبو بادغیسی، معلم نیک‌محمد خان، وسیمه بادغیسی، عبدالرحیم عرفان، نقیب‌الله آروین.

منابع: آژانس رسانه‌ای رادیو نریمان. صفحۀ فیسبوک رادیو نریمان. بازیابی ۱۶ سرطان ۱۳۹۸؛  اداره مرکزی احصائیه. (۱۳۹7 «برآورد نفوس مسکون ولایت بادغیس به تفریق واحد اداری، شهری، دهاتی و جنس سال 1397 ش». کابل: مرکز احصائیه؛ جاوید. سید محمدعلی. (۱۳۹۴). افغانستان کنونی در شاهنامۀ فردوسی. کابل: رنگین کمان؛ حمیدی. (۱۳۸۹). «معرفی کامل ولایت بادغیس». وبلاگ شاعران بادغیسی. بازیابی ۳ سنبله ۱۳۹۵. badghisproud.blogfa.com؛ خبرگزاری پژواک. (۲۰۱۵). «معرفی بادغیس». بازیابی ۸ سنبله ۱۳۹۵.elections.pajhwok.com؛ خسروی، خسرو. (۱۳۹۳). «بادغیس یا بادغیسات». در دانشنامۀ جهان اسلام. جلد ۱. تهران: بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی؛ دلجو، عباس. (۱۳۹۲). تاریخ باستانی هزاره‌ها. کابل: امیری؛ دولت‌آبادی. بصیراحمد. (۱۳۸۷). شناسنامۀ افغانستان. چاپ چهارم، تهران: عرفان؛ رنجبر. احمد. (۱۳۶۳). خراسان بزرگ. تهران: امیرکبیر؛  صدیقی، جلال الدین. (۱۳۶۶). «نظری به تاریخ و فرهنگ هزاره‌های افغانستان». در مجلۀ غرجستان. سال اول. شمارۀ ۱. دلو و حوت. ۴۳ تا ۷۵؛ قاموس جغرافیایی افغانستان. (۱۳۳۵). جلد ۱. کابل: انجمن آریانا دائرةالمعارف؛ گروتس‌باخ. اروین. (۱۳۶۸). جغرافیای شهری در افغانستان. ترجمۀ سید محسن محسنیان. مشهد: آستان قدس رضوی؛ میتلند، پی. جی. (۱۳۷۶). تحقیقی دربارۀ هزاره‌ها و هزارستان. ترجمۀ محمداکرم گیزابی. قم: مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان؛ یزدانی، حسین‌علی (حاج کاظم). (۱۳۹۰). پژوهشی در تاریخ هزاره‌ها. جلد ۱ و ۲ در یک مجلد. چاپ چهارم. تهران: عرفان؛ یمین. محمدحسین. (۱۳۸۸). افغانستان تاریخی (فلسفۀ نام‌گذاری شهرها، شهرک‌ها، کوه‌ها و دریاهای افغانستان). چاپ پنجم. کابل: سعید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *