شخصیت ها, محتوای اپلیکیشن

آخوند خراسانی (۱۲۵۵ تا ۱۳۲۹ ق)

مجتهد و نویسندۀ کتاب کفایة الاصول
مؤلف: علی جعفری
جلد اول، ویراست دوم

ملا محمدکاظم هروی نجفی معروف به آخوند خراسانی فرزند ملّا حسین هروی در سال ۱۲۵۵ ق / ۱۸۳۹ م در شهر مشهد متولد شد (کفایی، ۱۳۵۹: ۷۸). برخی منابع نام پدرش را غلام‌نبی و از قشلاق درفشان در تیرین ارزگان می‌دانند (قندهاری، ۱۳۶۲: ۲۵). غلام‌نبی از ایل بربری‌های مشهد و جزء هزاره‌های ارزگان بوده و به مشهد مهاجرت کرده است (میرنیا، ۱۳۶۹: ۱۷۱؛ قندهاری، ۱۳۶۲: ۲۵). محمدکاظم خراسانی، در مشهد علوم مقدماتی و سطوح عالی علوم دینی را فرا گرفت.

سپس در سال ۱۲۷۷ ق در سبزوار مدتی کوتاه در درس فلسفۀ اسلامی ملّا هادی سبزواری فیلسوف و عارف مشهور این دوره شرکت کرد (کفایی، ۱۳۵۹: ۳۵ تا ۳۸). او پس از دو سال تحصیل در سبزوار و تهران به نجف رفت (عبدالرحیم، ۱۳۹۲ ق: ۲۵). آخوند خراسانی در نجف مدت دو و نیم سال نزد شیخ مرتضی انصاری (نویسندۀ کتاب‌های درسی علوم دینی رسایل و مکاسب) تحصیل کرد. پس از آن نزد محمدحسن میرزای شیرازی به آموختن فقه و اصول پرداخت. سید علی شوشتری (استاد فقه) و شیخ راضی نجفی از دیگر استادان آخوند در فقه و اصول بودند (نجفی قوچانی، ۱۳۷۸: ۱۱).

آخوند خراسانی بعد از رفتن میرزای شیرازی از نجف به سامرا (۱۲۹۱ ق)، مستقلاً حلقۀ درس تشکیل داد. او پس از مدتی از مدرسان مشهور حوزۀ علمیۀ نجف شد (آقابزرگ طهرانی، ۱۳۸۸: ج ۵، ۶۵). بسیاری از شاگردان میرزای شیرازی که در نجف مانده بودند، به سفارش استادشان، در درس آخوند خراسانی شرکت کردند (کفایی، ۱۳۷۶: ۷۲ و ۷۳). با فوت میرزای شیرازی و بازگشت بسیاری از شاگردان او از حوزۀ سامرا به نجف و شرکت آنان در درس‌های آخوند خراسانی، به تدریج جایگاه آخوند خراسانی به عنوان استاد برجستۀ حوزۀ نجف، تثبیت شد و درس او بزرگ‌ترین حلقۀ درسیِ حوزۀ علمیۀ نجف شناخته شد (شهرستانی، ۱۳۳۰ ق: ۳۴۱). عمدۀ امتیاز درس او را قوۀ افهام و اقامۀ دلیل و برهان و متقاعدکردن شاگردان دانسته‌اند (نجفی، ۱۳۷۹: ۵۴).

نجفی قوچانی از شاگردان آخوند در کتاب سیاحت شرق از شیوۀ تدریس آخوند نکات بسیاری آورده است. قوچانی که تا زمان آشنایی با آخوند درس بسیاری از استادان را تجربه کرده بوده و از اکثرشان رضایت نداشته است، وقتی پای درس او می‌نشیند، به قول خودش: «من بس‌که خوشم می‌آمد و می‌فهمیدم مطالب او را، دلم می‌خواست در میان درس برقصم» (قوچانی، ۱۳۷۵: ۱۹۶). قوچانی در نامه‌ای که به یکی از دوستانش در اصفهان می‌فرستد، یک جلسه از درس‌های آخوند را تحریر می‌کند و می‌نویسد: «درس آخوند این طور مختصر و  مفید است که از هر کلمه هزار کلمه صحت و سقم آن معلوم می‌شود و شما ملاحظه کنید که این سطر عبارت که جان مطلب را بیان کرده… اگر چنانچه راستی راستی می‌خواهید درس بخوانید و چیز بفهمید بیایید نجف، آن هم به درس آخوند، که درس‌خواندن منحصر به حوزۀ ایشان است و درس گفتن نیز منحصر به ایشان است (همان: ۱۹۵)».

در خاطرات قوچانی همچنان از زیست خصوصی آخوند که «مدلّس و طالب دنیا به هیچ‌ وچه نبود» نیز نکاتی آمده که قابل توجه است. او از قولِ خراسانی نامی، آورده که «به آخوند برخوردم و محرمانه گفتم راست بگو که از خدا چه می‌خواهی؟ گفت: فقط دو نفر شاگرد می‌خواهم که حرف‌های مرا بفهمد. بعد از این نه دولت و نه ریاست و نه مرید و امثال ذالک هیچ‌کدام را نمی‌خواهم»، قوچانی همچنان از ابتدای کار آخوند در تدریس نقل می‌کند که رسم بوده است که علما برای جذب شاگرد، از وجوهاتی که در اختیارشان بوده است، برای شاگردان خرج می‌کرده‌اند و آخوند از این کار امتناع می‌ورزیده است، مگر بعد از آن که شاگردانی بدون این انگیزه جذب او شدند. (همان: ۱۹۶).

آخوند خراسانی در طول عمر خود شاگردان و مجتهدان بسیاری تربیت کرد. شاگردان او را تا ۲۲۰۰ تن نوشته‌اند که بسیاری از آنان مجتهد بوده‌اند (آخوند خراسانی، ۱۳۸۴). برخی از شاگردان او عبارت‌اند از میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسین طباطبایی بروجردی، آقا ضیا عراقی، عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزۀ علمیۀ قم)، سید صدرالدین صدر، حسین‌علی نخودکی اصفهانی، سید عبدالله بهبهانی، عباس قمی، سید حسن مدرس، سید عبد‌الله بهبهانی و آقابزرگ تهرانی (عبدالرحیم، ۱۳۹۲ ق: ۳۵ و ۳۶).

آخوند خراسانی به امور سیاسی و اجتماعی جهان اسلام آگاه بود. او استادش محمدحسن میرزای شیرازی را از قتل‌عام هزاره‌ها و شیعیان افغانستان در دورۀ امیر عبدالرحمان خان آگاه کرد. میرزای شیرازی تلگرامی در این رابطه به ناصرالدین ‌شاه زد و از او خواست تا از ملکه ویکتوریای انگلیس بخواهد تا به امیر عبدالرحمان، شاه افغانستان، که آن زمان تحت تأثیر انگلیس بود، توصیه کند تا به قتل‌عام هزاره‌ها و شیعیان خاتمه دهد. گفته می‌شود این امر باعث شد تا عبدالرحمان برخورد ملایم‌تری دربارۀ هزاره‌ها در پیش بگیرد (قندهاری، ۱۳۶۲: ۲۵).

آخوند خراسانی از حامیان مشروطه در ایران بود. او برخلاف مشهور از جمله رأی استادش شیخ انصاری، ولایت مطلقۀ فقیه را منحصر در ذات خداوند دانسته، ولایت تشریعی پیامبر و ائمه را مقید به کلیات مهم امور سیاسی اعلام کرد. ولایت مطلقه را در زندگی خصوصی مردم نافذ ندانسته و بر این عقیده بود که حکومت مشروعه منحصر در زمان معصوم «میسر است» و سایر انواع حکومت همه غیرشرعی هستند (کدیور، ۱۳۸۷: ۱۱ تا ۱۳). در این راستا تقریظی بر کتاب مهم تنبیه الامة و تنزیه الملة نوشتۀ محمدحسین نائینی نوشت. او استبداد را مغایر با دین اسلام دانسته و محدود کردن قدرت مطلقه را لازم می‌شمرد. این نظریه و حمایت از مشروطه‌خواهان در ایران او را در برابر علمای محافظه کاری چون فضل‌الله نوری که مشروعه‌خواه نامیده می‌شدند، قرار داده بود. به باور بعضی از محققان این دیدگاه در آن زمان به لحاظ سیاسی آن هم از یک مرجع مسلّم و مجتهد طراز اول بسیار اصلاح‌طلبانه  و تحول‌طلبانه به حساب می‌آمد. نظریۀ او در باب حکومت در زمان غیبت نوعی حکومت عرفی بوده است و حکومت استبدادی را به جهت اینکه شدیداً دارای مفسده است، حرام قطعی می‌دانست. بر اساس نظریۀ آخوند خراسانی، برای دفع فساد و کنترل استبداد باید مشروطیت را که نوعی از حکومت غیرشرعی است،‌ پذیرفت. بر این اساس لازم نیست در رأس حکومت فقیه باشد؛ چون بودن فقیه نیز حکومت را از غیر شرعی بودن بیرون نمی‌تواند. فقط کافی است که این حکومت مخالف احکام شریعت قانون‌گذاری نکند (کدیور: ۱۳۸۲).

دولت روسیه در اواخر سال ۱۳۲۸ ق / ۱۹۱۰ م شمال ایران تا قزوین را اشغال کرد. آخوند خراسانی علیه این اشغال فتوای جهاد صادر کرد. او درس‌های خود را در نجف به نشانۀ اعتراض تعطیل کرد و مردم را از خرید اجناس روسی منع کرد و پس از آن تصمیم گرفت برای تحریک مردم به «جهاد» علیه قوای روس عازم ایران شود؛ اما در سن ۷۴ سالگی به‌صورت ناگهانی درگذشت. برخی مرگ او را ناشی از مسمومیت به وسیلۀ جاسوسان روس دانسته‌اند (کفایی، ۱۳۵۹: ۲۷۸ تا ۲۸۱) و برخی عمال انگلیس را عامل مسمومیت او می‌دانند (آخوند خراسانی، ۱۳۸۴). او در نجف سه مدرسۀ علوم دینی، بزرگ، متوسط و کوچک بنا کرد و به تأسیس چند مدرسه علوم جدید که زبان فارسی در آن‌ها تدریس می‌شد نیز کمک کرد (عبدالرحیم، ۱۳۹۲ ق: ۱۳۹ تا ۱۴۳).

 آثار آخوند خراسانی بر سه گونۀ تألیفی، ‌فتوایی و تقریرات درس‌هایش است. تألیفات اصولی، فلسفی و فقهی آخوند خراسانی بر دو گونۀ مستقل و شرح، حاشیه و تعلیقه بر آثار دیگران است. بزرگ‌ترین و مشهورترین تألیف او در موضوع اصول، کفایة‌الاصول است که در دو سال تألیف شد (مختاری، ۱۳۶۷: ۱۵۳). این اثر مهم‌ترین و آخرین متن درسی سطوح عالی حوزۀ علمیه و نیز محور مباحث بیشتر درس‌های سطح عالی (خارج) اصول در حوزه‌های علوم دینی است و شرح‌ها و حاشیه‌های بسیاری بر آن نوشته‌ شده است. آخوند خراسانی بعد از تألیف این کتاب به «صاحب کفایة» مشهور شد. فرزندانش با لقب «کفایی» مشهورند و یا این لقب را برای خود برگزیده‌اند (بامداد، ۱۳۵۷، ج ۴: ۱). بنا به نظر برخی از محققان، علم اصول فقه شیعه به دست آخوند خراسانی فلسفی‌تر شده است که می‌توان آن را متأثر از آموزش‌های فلسفی او دانست. این مطلب را می‌توان از مقایسۀ رسائل اثر شیخ انصاری که استاد او بوده است و اثر او یعنی الکفایة به دست آورد. او همچنین معتقد به امکان وجود حوزۀ فارغ از احکام شریعت است که خداوند در آن حوزه نه امر داشته باشد و نه زجر. بر این اساس معتقد است که اگر عقل به حُسن و لزوم یک عمل حکم کرد، لازم نیست که شرع نیز بر طبق آن حکم به وجوب کند. لذا او معتقد به وجود ملازمه میان احکام ایجابی عقل و احکام ایجابی شرع نیست. لازمۀ این دیدگاه این است که نظام شرعی از طریق عقل گسترش نمی‌یابد (احمدی، ۱۳۸۶: ۴۱۸و ۴۱۹). دیگر تألیفات اصولی او عبارت است از: حواشی و تعلیقات بر فرائدالاصول مشهور به رسائل شیخ انصاری؛ الفوائد یا رسالة‌الفوائد حواشی و تعلیقات فقهی او بر بخش عمدۀ المکاسب شیخ انصاری. اثر فقهی آخوند خراسانی تکملة‌التبصره است که مهم‌ترین رساله فتوایی او و بر اساس تبصرة‌المتعلمین علامه حلّی است (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳ ق: ج ۴، ۴۱۲). آخوند خراسانی چندین رسالۀ فقهی _ استدلالی تألیف کرده است. شماری از آن‌ها در یک مجلد گردآوری‌شده و با عنوان الرسائل الفقهیه به چاپ رسیده است. یکی دیگر از آثار فقهی ولی ناتمام آخوند خراسانی، کتاب ‌الاجارة (رسالة فی مسئلة الاجارة) است (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳ ق، ج ۱: ۱۲۲). اثر دیگر او شرح مبسوط خطبۀ اول نهج‌البلاغه است (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳ ق، ج ۷: ۱۹۹؛ ج ۱۳: ۲۱۷؛ ج ۱۴: ۱۴۴) که اشتباهی به نام شریعت اصفهانی به چاپ رسیده است.

آخوند خراسانی چهار بار ازدواج کرد و حاصل آن پنج پسر و یک دختر است. مهدی کفایی خراسانی، محمد کفایی خراسانی (معروف به آقازاده) از بزرگان حوزۀ علمیۀ مشهد بودند. احمد کفایی خراسانی از مشاوران نزدیک محمدتقی شیرازی از ناراضیان علیه انگلیس در عراق بود و به همین سبب از طرف دولت عراق دو بار به اعدام محکوم شد. او در سال۱۳۰۳ ش پس از فوت برادرش (محمد کفایی) سرپرستی حوزه علمیۀ مشهد را به عهده گرفت. حسین کفایی خراسانی بعد از فوت برادرش مهدی، متصدی مدارس سه‌گانۀ پدرش در نجف شد. حسن کفایی خراسانی شش دوره نمایندۀ مردم مشهد در مجلس شورای ملی بود و به عنوان سناتور خراسان به مجلس سنا رفت (کفایی، ۱۳۹۰: ۷۳ و ۱۰۰).

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم در تاریخ ۲۳ قوس ۱۳۹۰ ش بزرگداشت آخوند خراسانی را در صدمین سالگرد درگذشت او برگزار کرد.

منابع: «آخوند خراسانی». (۱۳۸۴). در دانشنامه ایران. جلد ۱. تهران: مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی. ص ۷۷۲؛ آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن. (۱۳۸۸). طبقات اعلام الشیعه نقباء‌البشر فی‌ القرن الرابع عشر، جلد ۵. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی؛ آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن‌. (۱۴۰۳ ق). الذریعه الی تصانیف‌الشیعة. جلد ۴، ۶، ۷، ۱۳ و ۱۴. بیروت: دارالاضواء؛ آقانجفی قوچانی. (۱۳۷۵). سیاحت شرق. چاپ دوم. تهران: حدیث؛ احمدی، ‌محمدامین (۱۳۸۶)، انتظار بشر از دین، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ بامداد، مهدی. (۱۳۵۷). شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری. تهران: زوار؛ شهرستانی، هبة‌الدین. (۱۳۳۰ ق). «فاجعة حضرة آیة‌اللّه الخراسانی». مجلةالعلم. شماره ۷. ص ۳۴۱؛ عبدالرحیم، محمدعلی. (۱۳۹۲ ق). المصلح المجاهد الشیخ محمدکاظم الخراسانی. نجف: مطبعة النعمان؛ قندهاری، طالب‌حسین. (۱۳۶۲). نگاهی به دیروز و امروز افغانستان. چاپ دوم. کابل: ح. ر. مهاجر غزنوی؛ کدیور، محسن. (۱۳۸۷).  سیاست‌نامۀ خراسانی. تهران: کویر؛ کدیور، محسن. (۱۳۸۲). سایت شخصی محسن کدیور. بازیابی ۱۰ میزان ۱۳۹۸. kadivar.com؛ کفایی خراسانی، عبدالرضا. (۱۳۹۰). سیری در سیرۀ علمی و عملی آخوند خراسانی. قم: بوستان کتاب؛ کفایی، عبدالرضا. (۱۳۷۶). «بیان و شرحی مختصر از حیات و شخصیت آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵ تا ۱۳۲۹ ق)». مجلۀ مطالعات اسلامی. شمارۀ ۳۵ و ۳۶. صص ۱۱ تا ۴۴؛ کفایی، عبدالحسین. (۱۳۵۹). مرگی در نور زندگانی آخوند خراسانی. تهران: زوار؛ مختاری، رضا. (۱۳۶۷). «نقد تصحیح فوائدالاصول». در مجلۀ حوزه. دورۀ ۵. شمارۀ ۲۵. صص ۱۴۷ تا ۱۷۶؛ میرنیا، سید علی. (۱۳۶۹). ایل‌ها و طایفه‌های عشایری خراسان. تهران: نسل دانش؛ نجفی قوچانی، محمدحسن. (۱۳۷۸). برگی از تاریخ معاصر. تهران: هفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *