عناوین اجتماعی, محتوای اپلیکیشن

باشی /Bâŝi/

سردسته و سرکارگر
مؤلف: محمدحسین فیاض
جلد اول، ویراست دوم

در افغانستان، باشی به کسی گفته می‌شده که در شرکت‌های عمرانی و سرک‌سازی، سردسته و سرکارگر بوده است. در لغت‌نامه‌ها نیز به معنای سردسته و سرپرستِ شغل در ترکیب با کلماتی دیگر مانند حکیم‌باشی، منشی‌باشی، آبدارباشی و ده‌باشی به کار رفته است (دهخدا: «باشی»).

بصیراحمد دولت‌آبادی در توضیح «چک‌باشی»، عنوان سایت خود. سخنی معادل «میرآب» (مسئول تقسیم آب در سال‌های خشک‌سالی) در مناطق هزاره را دارد (فهیمی، ۱۳۹۶). به باور شوکت‌علی محمدی‌شاری، «باشی» از دو بخش «باش» (بن مضارع فعل مضارع بودن یا فعل امر) و «ی» نسبت ساخته شده و به معنای «ناظر» است. ترکیب حاضرباش نیز از همین ریشه است (محمدی شاری، ۱۳۹۶).

در دوران حکومت ظاهر شاه (۱۳۱۱ تا ۱۳۵۱ ش / ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳ م) در قُوای کار اردوی افغانستان برای کارهای شاقّه مانند سدسازی و کشیدن جاده از مناطق صعب‌العبور، بخش بزرگی از سربازان هزاره را می‌بردند. آنان در دسته‌های مختلف تقسیم شده و سرگروه داشتند (همدرد، ۱۳۹۶).

در جاغوری باشی‌های زیادی هستند که در بند کَجَکی واقع در هلمند، سرکارگر و پول‌تقسیم‌گر بوده‌اند و هنوز این عنوان را با خود داشته و برخی از آنان مانند «باشی حبیب» در اوت‌قول فرمانده و بزرگ طایفه و قریه نیز شده‌اند (سرابی، ۱۳۹۶). دلیل وجود تعداد بیشتر باشی‌ها در غزنی چنین عنوان‌شده است که باسوادهای چالاک این منطقه بیشتر بوده و به همین جهت به عنوان باشی تعیین می‌شدند (تجلیل، ۱۳۹۶).

منابع: تجلیل، جلیل. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با جلیل تجلیل. ۱۱ عقرب ۱۳۹۶؛ سرابی، محمدعلی. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با محمدعلی سرابی. ۱۱ عقرب ۱۳۹۶؛ فهیمی، حبیب‌الله. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با حبیب‌الله فهیمی. ۱۲ عقرب ۱۳۹۶؛ دهخدا، علی‌اکبر (۱۳۹۶). «باشی». سایت جامع لغت‌نامه‌های فارسی واژه‌یاب. بازیابی ۱۰ عقرب ۱۳۹۶. www.vajehyab.com؛ همدرد، عبدالله. (۱۳۹۶). «هزاره‌ها، قتل‌عام و مهاجرت». شبکۀ سراسری مردم هزاره. بازیابی ۱۱ عقرب ۱۳۹۶. www.hazarapeople.com.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *