جغرافیا, محتوای اپلیکیشن

اجرستان /Ajrestân/

یکی از ولسوالی‌های ولایت غزنی
مؤلف: نرگس تنهایی
جلد اول، ویراست دوم

اجرستان/ ارغستان، منطقه‌ای کوهستانى در قسمت جنوبی هزاره‌جات است، به شکل ناوه‌ای مستطیل‌شکل که از شرق به غرب امتداد یافته است. این ولسوالی از شرق به ولسوالی ناور، از غرب به ولایت ارزگان، از جنوب به ولسوالی مالستان از شمال به ولایت دای‌کندی متصل است. در طول جغرافیایی ۶۷۲۱۱۹ درجۀ شرقی و عرض جغرافیایی ۳۳۵۲۸۴ درجۀ شمالی موقعیت دارد و ارتفاع آن از سطح دریا ۲۶۱۰ متر است.‏

دلیل نام‌گذاری: اجرستان در کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی به اَشکال گوناگون چون اجیرستان، حجیرستان، حجرستان، جیرستان، وجیرستان، جویرستان، هجرستان، هوجارستان، هژیرستان و جرمستان نوشته شده است. برخی با استناد به دستگاه زبانی مردم هزاره که در آن «وجیر»، «اجر» و «حجر» معنایی ندارد و نیز با توجه به گذشتۀ تاریخی منطقۀ اجرستان، ثبت درست آن را «هژیرستان» دانسته‌اند. هژیرستان به معنای خوب، خوبروی، پسندیده، زیبا و نیک است. سپس به مرور و با تأثیر ورود زبان عربی حرف «ژ» تبدیل به «ج» گشته و هجیرستان و سپس اجیرستان خوانده شده است (محمدی شاری، ۱۳۹۳، ج ۱، ب ۲: ۵۵۲ و ۵۵۳).

بعضی معتقدند که پیش از سلسلۀ غزنویان یکی از شاهان لاویک معاصر با رتبیل‌شاهان و کابل‌شاهان که در نواحی غزنی و گردیز حکومت داشت، نامش «وجویر» بوده است. چون مرکز حکومت او در نواحی غزنی بوده است، ازاین‌رو منطقۀ هجویر و اجیرستان در عصر او به نام او نام‌گذاری شده و «جویرستان» گفته شده است (جاغوری، بی‌تا: ۱۵۹). برخی منابع آن را «حجرستان» یعنی سرزمین سنگ‌ها یا جایی که سنگ فراوان دارد، نوشته‌اند و این امر دلیل بر کوهستانی بودن این منطقه است (نایل، ۱۳۷۹: ۶۰). برخی، واژه‌های اجرستان، وجیرستان و هجویری را تحریف‌شدۀ هجیرستان و هجیر می‌دانند (کیانی، ۱۳۹۶). لغت‌نامه‌های فارسی، هجیر را از فرزندان گودرز، وزیر کیکاوس نوشته‌اند (تبریزی، ۱۳۵۷، ج ۴: ۲۳۱۶) چون هجیر / هژیر پسر گودرز سیستانی، وزیر کیکاوس، شهر قرغان را در این منطقه بنا نهاد، آنجا هژیرستان نامیده شد. موقعیت هژیرستان در منطقۀ دایه کنونی بوده است (کیانی، ۱۳۹۶).

نام‌هایی چون هَژیر و هجیر و پولاد و پشین و پهلَو و زَولِی از جمله نام‌های تاریخی و مربوط به شهزادگان کیانی و زابلی ‌هستند. فردوسی از هجیر ۴۰ بار و از پشین ۷ بار و از زابلی ۲۵ بار یاد کرده است. او در داستان جنگ سُهراب و هَجیر در سپیددژ، گفتگوها و رجزهای جنگی هجیر کیانی و سهراب سمنگانی را به نظم کشیده است (همان). عبدالحی حبیبی در طبقات ناصری هجیرستان را به صورت «وجیرستان» نوشته و از قلعۀ وجیرستان به عنوان زندان شاهان غوری نام برده است (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۳۵۳ و ۳۹۵).

پیشینۀ تاریخی: از چگونگی و زمان ورود اسلام به منطقۀ اجرستان تاریخی، اطلاع دقیقی در دست نیست. این منطقه در زمان غوریان و بر اساس تقسیم مملکت آنان از جانب سیف‌الدین سوری (۵۴۱ تا ۵۴۴ ق / ۱۱۴۶ تا ۱۱۴۹ م) به برادرش علاءالدین حسین جهانسوز (۵۴۴ تا ۵۵۶ ق / ۱۱۴۹ تا ۱۱۶۰ م) تعلق گرفت. او مخالفان و مظنونان حکومتش را در دژ و قلعۀ نظامی نای لامان زندانی می‌کرد (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۳۳۵، ۳۳۶ و ۳۹۵). به گفتۀ جوزجانی ساکنان قلعۀ تَگاب از ولایت وجیرستان در زمان حکومت امیر قطب‌الدین حسن غوری بر ضد او شورش کردند که در نتیجۀ آن، این قلعۀ استوار ویران شد (فروغی، ۱۳۹۱: ۲۵).

با وجود درگیری‌های داخلی که غوریان طی حکومت خود داشتند، اجرستان در آن زمان از نظر فرهنگ و ادب رشد قابل توجهی داشته است، به گونه‌ای که از علاءالدین حسین، شاعر و سخن‌دانی ساخته است (محمدی (کاظمی)، ۱۳۹۳، ج ۲، ب ۲: ۱۸۹).

هژیرستان بنا بر شواهد تاریخی، پیش از غزنی مرکز زابلستان بوده است و وجود نشانه‌هایی از بناها و آثار تاریخی موجود در این منطقه، بر قدمت و گذشتۀ کهن آن دلالت دارد. از جملۀ این آثار شیر قلعه و تپۀ قُرغان در قسمت شرقی درۀ اجرستان است که باقی‌ماندۀ کاخ هژیربن گودرز، وزیر کیکاوس است (یمین، ۱۳۸۸: ۵۶).

 اثر دیگر، قلعۀ نای لامان از قلعه‌های معروف و استوار دورۀ غزنویان است که محبس شاعر بزرگ، مسعود سعد سلمان بوده و اکنون هم به نام «نى قلعه» موجود است. در تاریخ سیستان آمده است، پسر رتبیل در این قلعه حصاری بوده و یعقوب لیث صفاری آن را گشوده و او را اسیر کرده است (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۲۱۶).

هژیرستان تاریخی مناطق وسیعی چون دایَه، قَره‌باغ، جاغوری، مالستان، تَگاب و بخش‌هایی از ارزگان را شامل می‌شده است (کیانی، ۱۳۹۳، ج ۱، ب ۱: ۲۴۵). اجرستان تا اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ م از مناطق مهم هزاره‌نشین بوده و ساکنین آن کاملاً هزاره‌ها بودند (نایل، ۱۳۷۹: ۶۱) به طوری که در این سرزمین، ۷۰۰ قلعه مربوط به هزاره‌ها وجود داشته است (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۰۰).

طایفۀ هجیر از اقوام کهن و اولیۀ ساکن در این منطقه بودند. این نام که از جمله نام‌های شاهنامه‌ای و مربوط به شهزادگان کیانی و زابلی است، حدود ۴۰ بار در شاهنامه ذکر شده که حاکی از قدمت سکونت این قوم در سرزمین اجرستان است (کیانی، ۱۳۹۳، ج ۱، ب ۱: ۲۴۵).

از دیگر طوایف معروف ساکن در اجرستان، طایفۀ دایه و فولاد یا فولاده هستند (نائل، ۱۳۷۹: ۶۱). میتلند طایفۀ پولاد را از اقوام هزارۀ هجیرستان (دایه) نوشته و تعداد آنان را تا سال ۱۸۸۹ م (یعنی تا سال ۱۲۶۸ ش = پیش از عبدالرحمان خان) ۵۰۰۰ خانوار در هجیرستان، ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ خانوار در مالستان و ۷۰۰۰ تا ۸۰۰۰ خانوار در قسمت‌های مختلف هزاره‌جات دانسته است (میتلند، ۱۳۷۶: ۱۲۱، ۱۲۲و ۱۶۳).

اجرستان در زمان عبدالرحمان خان: با روی کار آمدن عبدالرحمان، منطقۀ اجرستان نیز مانند سایر مناطق هزاره‌جات دستخوش جنگ و نا آرامی شد و طی جنگ‌های تقریباً ده‌سالۀ او (۱۳۰۶ تا ۱۳۱۵ ق) نظم زندگی مردم اجرستان بر هم خورد. در سال‌های ۱۳۰۸ و ۱۳۰۹ ق / ۱۸۹۱ و ۱۸۹۲ م اجرستان به دلیل جنگ و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی‌اش آسیب فراوان دید و جنگ‌های خونین و شدیدی در این منطقه روی داد. مهاجمین تمام قلعه‌ها، خانه‌ها و آبادی‌ها را به آتش کشیدند و مزارع را نابود ساختند. حتی درختان تنومند را که تعدادشان بیش از ۲۰۰۰۰۰ بود، قطع کردند و آنجا را به ویرانه‌ای مبدل ساختند (غبار، ۱۳۹۰: ۴۸۶).

گزارش عبدالسبحان کشمیری از صاحب‌منصبان حکومت عبدالرحمان خان از اجرستان بعد از جنگ، بیانگر عظمت و آبادانی این منطقه پیش از جنگ بوده است. طبق نوشتۀ او علاقه اجرستان بسیار وسیع و هموار، شبیه چهاردهی کابل و از نظر وسعت چند برابر آن بوده است. این منطقه درختان فراوان و بزرگ از جمله سپیدار و چنار داشته که هر یک به اندازۀ سه‌ونیم ذرع ستبری و ده تا دوازده ذرع ارتفاع داشته و قلاع این منطقه از زیادی شاخ و برگ درختان، کمتر نمایان می‌شدند (نایل، ۱۳۷۲: ۸۲).

بعد از تسلط کامل امیر عبدالرحمان بر اجرستان در سال ۱۳۱۰ ق / ۱۸۹۲ م، بیشتر مردم این ناحیه یا به قتل رسیدند و یا متواری شدند. امیر سرزمین اجرستان را مفتوح‌العنوه اعلان کرد و آن را ملک دولت دانست. زمین‌های آن را به طور کامل به اقوام پشتون به ویژه مردم ملاخیل (نایل، ۱۳۵۸، ج ۱: ۱۱۵) و ناقلینی واگذار کرد که در سرحد هند و افغانستان سکونت داشتند و به تحریک دولت انگلیس منطقۀ خود را ترک کرده و به افغانستان آمده بودند (یزدانی، بی‌تا: ۳۵ و پاپلی یزدی، ۱۳۷۲: ۲۸۰). در سال ۱۳۱۵ ق / ۱۸۹۶ م بنا به دستور امیر، تمام ساکنان اولیۀ اجرستان اخراج شدند و به کشورهای ایران، روسیه، پاکستان، بلوچستان و غیره آواره شدند (فرهنگ، ۱۳۸۰: ۱۱۲).

امروزه تعداد کمی از مردم بومی اجرستان در حواشی این منطقه زندگی می‌کنند. بسیاری از آنان با پشتون‌ها که به جای آنان ساکن شده‌اند، خویشاوندی کرده و عده‌ای دیگر، زراعت ساکنین جدید را انجام می‌دهند (نایل، ۱۳۷۹: ۶۳). ساکنان اجرستان پیش از حملۀ عبدالرحمان خان از لحاظ اقتصادی، زراعت، مال‌داری، صنعت گلیم، قالی‌بافی، بَرَک‌بافی و صنایع دستی وضعیت مناسبی داشتند (ناصری داوودی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۴۹۷).

قلمرو کنونی: در حال حاضر اجرستان منطقۀ کوچکی با ۱۲۳۱ کیلومتر مربع مساحت و ۵۲ قریه است (عظیمی، ۱۳۹۳، ج ۴، ب ۳: ۴۵۳). قسمت‌های هموار اجرستان برای زراعت مساعد است و بیشتر نواحی آن از تپه‌ها و کوه‌ها تشکیل شده است. ارتفاع کوه‌های اجرستان و مناطق همجوار آن به بیش از ۲۶۰۰ متر می‌رسد. مشهورترین کوه این منطقه، «شاه‌طوس» نام دارد که جزو سلسله‌جبال علاقۀ دای‌زنگی است. این رشته‌کوه از شمال اجرستان مستقیم و گاهی منحنی و به صورت نامنظم امتداد یافته است (قاموس جغرافیایی افغانستان، ۱۳۳۵، ج ۱: ۳۷). جلگه‌های زَولِی و راوتی دو جلگۀ معروف اجرستان‌ هستند (میتلند، ۱۳۷۶: ۱۱۸).

اجرستان جزو مناطق سردسیر است (عارف، ۱۳۹۱: ۱۰۹). هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان بسیار سرد و در فصول بهار و پاییز تا حدودی سرد است. برف این منطقه در زمستان گاهی به ۲ تا ۳ متر می‌رسد و چشمه‌سارهایی را ایجاد می‌کند. چشمه‌های کوتل‌ خون و لنگرخیل از چشمه‌های مشهور اجرستان است. همچنین رودخانۀ کوچکی در وسط اجرستان جریان دارد که از کوه‌های همجوار، به ویژه کوه‌های ناهور و مالستان سرچشمه می‌گیرد. این رودخانه به سمت غرب جریان می‌یابد و بعد از سیراب‌کردن قسمت‌هایی از گِیزَوْ، به دریای هلمند می‌ریزد (نایل، ۱۳۷۹: ۶۰ و ۶۱).

جمعیت: جمعیت اجرستان را حدود ۱۹۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند (فرهنگ، ۱۳۸۰: ۸۷). زبان مردم آن فارسی دری و پشتو است، اما بیشتر مردم این منطقه به زبان پشتو صحبت می‌کنند (عظیمی، ۱۳۹۳، ج ۴، ب ۳: ۴۵۳). مردم اجرستان پیرو دو مذهب تشیع و تسنن هستند. زیارت شاه‌طوس در ناحیۀ مرتفعی از کوه شاه‌طوس و زیارت شاه‌مردان در جنوب قریه چَقمَق، از مزارهای معروف اجرستان است که حاکی از معتقدات ساکنان سابق این سرزمین هستند (نایل، ۱۳۷۹: ۶۱).

شخصیت‌های مشهور: از چهره‌های مشهور اجرستان می‌توان به قاضی عسکر هزاره در دورۀ عبدالرحمان خان اشاره کرد. او ریاست مردم اجرستان را در تهاجم امیر عبدالرحمان به این منطقه بر عهده داشت (ناصری داوودی، ۱۳۹۰: ج ۳: ۴۴۷). گردی شاه سلطان، ملّا علی‌شیر، علی‌نظر اوقی، عبدالله (معروف به ابول مهتر) از شخصیت‌های دیگر این منطقه بودند (کاتب، ۱۳۹۳، ج ۳، ب ۱: ۴۰۱؛ نایل، ۱۳۷۹: ۶۱).

منابع: پاپلی یزدی، محمدحسین. (۱۳۷۲). افغانستان، اقوام، کوچ‌نشینی.(مجموع مقالات). مشهد: آستان قدس رضوی؛ تاریخ سیستان. (۱۳۶۶). نویسندۀ ناشناس. تهران: کلالۀ خاور؛ تبریزی، محمدحسین. (۱۳۵۷). برهان قاطع. جلد ۴. تهران: امیر کبیر؛ جاغوری، حیدرعلی. (بی‌تا). هزاره و هزاره‌جات باستان در آیینۀ تاریخ. بی‌جا: بی‌نا؛ جوزجانی، منهاج سراج. (۱۳۶۳). طبقات ناصرى. جلد ۱. تهران: دنیای کتاب؛ دلجو، عباس. (۱۳۹۲). تاریخ باستانی هزاره‌ها. کابل: امیری؛ عارف، محمدامین. (۱۳۹۱). هزاره‌جات قلب افغانستان. بی‌جا: سعید؛ عظیمی، محمدعظیم. (۱۳۹۱). جغرافیای ولایت غزنی. کابل: الهدی؛ عظیمی، نعیم. (۱۳۹۳). «روابط طالبان با هزاره‌های ولایت غزنی». در غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی (مجموعه مقالات). جلد ۴. بخش ۳. تهران: عرفان. صص۴۳۷ تا ۴۸۷؛ غبار، میر غلام‌محمد. (۱۳۹۰). افغانستان در مسیر تاریخ. تهران: عرفا؛ غرجستانی، محمدعیسی. (۱۹۸۹) تاریخ هزاره و هزارستان. کویته: شورای فرهنگی اسلامی افغانستان؛ فروغی ابری، اصغر. (۱۳۹۱). تاریخ غوریان. تهران: سمت؛ فرهنگ، محمدحسین. (۱۳۸۰). جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ کاتب، فیض‌محمد. (۱۳۹۳). سراج‌التواریخ. جلد ۳. بخش ۱. کابل: امیری؛ کیانی، محمدفاضل. (۱۳۹۳). «سیستان». در غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی (مجموعۀ مقالات). جلد ۱. بخش ۱. تهران: عرفان. صص ۲۱۳ تا ۳۰۲؛ کیانی، محمدفاضل. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی نرگس تنهایی با محمدفاضل کیانی. ۴ جوزای ۱۳۹۶؛ محمدی شاری، شوکتعلی. (۱۳۹۳). «جغرافیای تاریخی سرزمین غزنی باستان». در غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی (مجموعه مقالات). جلد ۱. بخش ۲. تهران: عرفان. صص ۵۰۱ تا ۶۰۳؛ محمدی (کاظمی)، عبدالحکیم. (۱۳۹۳). «تاریخ سیاسی _ اجتماعی غوریان». در غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی (مجموعه مقالات). جلد ۲. بخش ۲. تهران: عرفان. صص ۱۶۷ تا ۲۱۰؛ میتلند، پی. جی. (۱۳۷۶). تحقیقی درباره هزاره‌ها و هزارستان (گزارش کمیسیون سرحدی افغان و انگلیس). ترجمۀ محمداکرم گیزابی. بی‌جا: مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان؛ ناصری داوودی، عبدالمجید. (۱۳۹۰). مشاهیر تشیع در افغانستان. جلد ۲. قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی؛ ناصری داوودی، عبدالمجید. (۱۳۹۰). مشاهیر تشیع در افغانستان. جلد ۳. قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی؛ نایل، حسین. (۱۳۵۸). مسائل هزاره. جلد ۱. چاپ‌نشده؛ نایل، حسین. (۱۳۷۲). سایه روشن‌هایی از وضع جامعۀ هزاره. قم: اسماعیلیان؛ نایل، حسین. (۱۳۷۹). یادداشت‌هایی دربارۀ سرزمین و رجال هزاره. قم: مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان؛ یزدانی، حسین‌علی. (بی‌تا). دفاع هزاره ها از استقلال و تمامیت ارضی افغانستان. احسانی؛ یمین، محمدحسین. (۱۳۸۸). افغانستان تاریخی (فلسفۀ نام‌گذاری شهرها، شهرک‌ها، کوه‌ها و دریاهای افغانستان). کابل: سعید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *