شخصیت ها, محتوای اپلیکیشن

احمدی، سلطان ‏علی (۱۳۰۷ تا ۱۳۹۰ ش)

ارباب و متنفذ منطقه‌ای
مؤلف: پروین ولی‌زاده
جلد اول، ویراست دوم

سلطان‌علی احمدی باغچاری فرزند احمدعلی در سال ۱۳۰۸ ش / ۱۹۲۹ م در درۀ اِسْپِی‌قُول از توابع قریۀ محمدبیگِ باغچار به دنیا آمد. سلطان‌علی از طایفۀ دای‌چوپان است و با یازده پشت به صحبت خان از نبیره‌های امیر چوپان می‌رسد. پدرش احمدعلی، فرزند علی‌ظفر، فرزند محمدظفر، فرزند محمدبیگ، فرزند عِوَض‌علی، فرزند خوش‌محمد، فرزند دوست‌محمد، فرزند غلام‌هوقی، فرزند علی بیگ نَبِیرۀ صحبت خان است. علی‌بیگ دو فرزند به نام‌های غلام‌هوقی و اسفندیار داشت. قریه‌ای و طایفه‌ای‌ به نام اسفندیار در باغچار وجود دارد (احمدی باغچاری، خاطرات).‏

سلطان‌علی در هشت‌سالگی به مکتب‌خانه رفت و از سید رجب‌علی معروف به آقای کلان، دیوان حافظ و دیگر کتاب‌های فارسی را آموخت. او در این دوره به زراعت مشغول بود. احمدی باغچاری در سال ۱۳۲۶ ش برای عسکری به زلْمَی‌کُوت هرات رفت و در سال ۱۳۲۸ ش ازدواج کرد. او سه پسر و دو دختر داشت و از بین آن‌ها محمدامین صادقی ارزگانی، در رشتۀ فلسفه و عرفان تألیفاتی دارد (همان).‏

باغچار در بین دای‌چوپان و ارزگان قرار دارد. بعد از جنگِ دورۀ عبدالرحمان خان، بخش‌هایی از ارزگان به امر دولت به پشتون‌ها داده شد. اغلب ساکنان باغچار به خاطر احاطه شدن در بین پشتون‌ها از آنجا خارج شدند. ولی بعضی طوایف علی‌رغم مشکلات ماندگار شدند، از جمله طایفۀ غلام‌هوقی. پشتون‌ها، باغچار را بدون مجوز دولتِ وقت تصاحب کردند. زمین‌های پدری سلطان‌علی هم به تصرف پشتون‌ها درآمد و آنان از آن زمان مجبور شدند به صورت دهقانی روی زمین‌های پدری کار کنند و یک‌سوم محصول برای خودشان و دو سوم به پشتون اجاره بدهند (همان).

احمدی باغچاری در سال ۱۳۳۶ ش به خاطر باسواد بودن، به سفارش موی‌سفیدان، عهده‌دار اربابی قریۀ باغچار شد و تا سال ۱۳۵۲ ش این وظیفه را داشت (همان).

احمدی در سال ۱۳۳۷ ش با اشتراک یوسف‌علی (برادرش) و قدم‌علی و علی‌رحیم در دشت رستم از توابع ارزگان خاص زمین خرید که سهم دو برادر هشت جریب (در حدود ۳٫۲۳ هکتار) بود. البته در این منطقه، همچنان پشتون‌ها مانع می‌شدند که هزاره‌ها زمین بخرند. به همین علت آن‌ها این زمین‌ها را محرمانه با «ابراء خط با عوض» خریدند. در این مکان چهار قلعه‌ ساختند و درخت بادام و غیره غرس کردند. بار دیگر سلطان‌علی و برادرش در سال ۱۳۳۹ ش برای خود و تعدادی از مردم باغچار و ارزگان ۴۰ جریب (در حدود ۱۶ هکتار) در قَرْلَغُو (کَرلَقُو) از دولت خریدند (همان).

احمدی از طرف هزاره‌های باغچار برای دورۀ دوازدهم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۴۴ ش کاندیدا شد. ولی از آن روی که او پس از وکالت ممکن بود در پی اعادۀ دعوای زمین‌ها برآید، با فشار پشتون‌ها و توصیۀ هزاره‌هایی که نگران نزاع و جنگ در منطقه بودند، ناچار شد استعفا دهد (همان). احمدی باغچاری در سال ۱۳۴۵ ش در جریان عریضه و درخواست پروژۀ جوی شَش‌پر با میر احمد میرزایی همکاری داشت (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶، به نقل از رحمت‌الله ضیائی). احمدی باغچاری در دوران مسئولیت سیاسی و اجتماعی خود چندین بار برای پس گرفتن زمین‌های باغچار از پشتون‌ها تلاش کرد و در آخرین نوبت همراه با محمد مظفری و ارباب غلام‌حیدر به کابل سفر کرد، ولی به دلیل نفوذ و قدرت پشتون‌ها، تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶). احمدی در منطقۀ باغچار فرد بانفوذی بود، به طوری که در سال ۱۳۵۲ ش که یکی از دختران پشتون خواهان ازدواج با یک هزاره شد، پشتون‌ها به کمک حکومت وقت، تهدید و فشار بسیاری برای ممانعت از این ازدواج بر مردم هزارۀ باغچار اعمال کردند، ولی احمدی توانست خطر را از سر مردم منطقه برطرف کند و آن دو جوان را از خطر تهدید به قتل پشتون‌ها نجات دهد (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶، به نقل از محمدهاشم احمدی). حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م ارباب‌ها و ملاها را در ارزگان همانند دیگر نقاط کشور تحت تعقیب قرار داد. طبق اسناد و اعترافات افراد مرتبط با حکومت، قرار بود احمدی باغچاری و محمد مظفری دستگیر شوند و مظفری دستگیر شد. او چند ماه در کوه‌های باغچار متواری بود و مخفیانه زندگی کرد. بعد از سقوط حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان در ارزگان، احمدی باغچاری عضو ادارۀ سیاسی «کمیتۀ مشترک مجاهدین» شد و برای تأمین اسلحه و احتیاجات نظامی با خارج از منطقه و کشور در ارتباط شد. او برای وارد کردن اسلحه، دارو و محصولات فرهنگی از ایران، با اسحاق نقوی (مسئول سازمان رجا در ارزگان) همکاری داشت (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶، به نقل از رحمت‌الله ضیائی). پشتون‌ها در سال ۱۳۵۸ ش به هزاره‌های دای‌چوپان حمله کردند و اموال آن‌ها را غارت کردند. احمدی باغچاری و سید نعمت‌الله و ارباب غلام‌حیدر برای پس‌گرفتن اموال مردم وارد منطقۀ دای‌چوپان شدند و اموال غارت‌شده را از پشتون‌ها پس گرفتند و به صاحبانشان بازگرداندند (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶، به نقل از غلام رسول محسنی). او همراه با ارباب غلام‌حیدر برای خرید زمین برای مردم باغچار در جوی بُغْرا در لشکرگاه (هلمند) اقدام کرد و در این زمینه تلاش فراوانی کرد، ولی خان‌های پشتون‌ از برنامۀ او مطلع شدند و مأموران ثبت خرید زمین در آن منطقه را از ثبت نام مردم باغچار منصرف کردند (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶).

احمدی تا سال ۱۳۶۳ ش در باغچار سکونت داشت و در این سال به ایران مهاجرت کرد و در شهر اصفهان، منطقۀ زینبیه ساکن شد (احمدی باغچاری، خاطرات).

او به عنوان ارباب در منطقۀ باغچار، نقش زیادی در حل منازعات منطقه و حفظ سیاست همجواری بین هزاره و پشتون داشت. او با کمک طلاب علوم دینی و حمایت‌های مردم، برای ترویج اندیشه‌های آیت‌الله خمینی در باغچار تلاش می‌کرد. در این زمینه با علمای باغچار همانند سید عبدالله، ملا محمد اسحاق و محمدنظر آخوند و سید اسحاق نقوی، وکیلِ آیت‌الله خمینی همکاری داشت (همان). او هم‌چنین در تأسیس مکتب تحت نظارت سید رجب‌علی نقش مؤثر داشت و با اسحاق نقوی در ساخت مسجد کهنه‌بازار و حسینیه همکاری کرد و آنان علی‌رغم مخالفت پشتون‌ها، توانستند این مراکز را بنیان نهند (همان). در تأسیس مدرسۀ علوم دینی «امام جعفر صادق» در مرکز ارزگان با اسحاق نقوی همکاری مالی، تبلیغی، اجتماعی و سیاسی داشت و اولین مشاور و معتمد نقوی در ساختن مدرسه و تأمین هزینه‌های آن بود. با کوچ رفتن نقوی به قندهار، محمد مظفری متصدی مدرسه شد و این دورۀ اوج فعالیت‌های مدرسه بود. حکومت وقت و پشتون‌ها حساسیت بسیاری نسبت به مدرسه داشتند. احمدی باغچاری با نفوذ سیاسی خود و با همکاری محمد مظفری در تداوم فعالیت‌های مدرسه نقش داشت. آنان هم‌چنین اولین مسجد و حسینیۀ باغچار را در خوش‌میر پایه‌گذاری کردند. احمدی باغچاری در سال ۱۳۹۰ ش / ۲۰۱۱ م در شهر اصفهان درگذشت و او را در قبرستان باغ رضوان این شهر دفن کردند (صادقی ارزگانی، ۱۳۹۶).

منابع: احمدی باغچاری، سلطان‌علی، «خاطرات الحاج سلطان‌علی احمدی باغچاری (تاریخی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و دل‌نوشته‌های منظوم)». چاپ نشده؛ صادقی ارزگانی، محمد‌امین. (۱۳۹۶). مصاحبۀ حضوری ابوطالب مظفری با محمد‌امین صادقی ارزگانی. اصفهان. ۳۰ قوس ۱۳۹۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *