مشاهیر هزاره

ارزگانی، محمدافضل

hazaranica-mohammad-afzal-orozgani

عنوان مقاله: ارزگانی، محمدافضل (۱۲۹۰ تا ۱۳۵۰ ق)

شناسه: عالم مذهبی و مورخ

مؤلف: اسماعیل بختیاری

ویرایش دوم جلد اول دانشنامه

صفحات: ۴۹۸ تا ۵۰۰

 

متن مقاله

محمدافضل ارزگانی معروف به مولوی، در خانواده‌ای از طایفۀ سلطان‌احمد، از طوایف ساکن ارزگان به دنیا آمده است (ملا محمدنظر باغچاری، ۱۳۹۸). یزدانی به نقل از محمدافضل می‌گوید، او ضمن بررسی تاریخ انساب هزارۀ زابلی (زولی)، نسبش را به مردمان هزارۀ زابل که در منطقۀ ارزگان کنونی قرار دارد، می‌رساند و از این رو به «ارزگانی» شهرت یافته است (یزدانی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۶۲۹).

او در نجف درس خوانده است؛ زیرا در آخر کتاب مختصر المنقول خودش را به «الارزجانی ثم النجفی» معرفی کرده است (ارزگانی، بی‌تا: ۱۶۰). بخشی از دورۀ زندگی محمدافضل در زمان امیر عبدالرحمان خان بوده است (ملا محمدنظر باغچاری، ۱۳۹۸). محمدافضل در سال‌های اول حملۀ سپاهیان عبدالرحمان خان به هزاره‌جات، در زادگاه خویش به سر می‌برد و وقایع را به چشم دیده است. به روایتی، او سه سال خیزشِ مردم زَوْلِی را رهبری کرد (عبدلی، ۱۳۹۱: ۲۱۶ و ۳۰۴؛ فهیمی، ۱۳۹۳، ج ۴: ۳۲۲). پس از شکست هزاره‌ها، به پاکستان و از آنجا به ایران و نهایتاً به عراق مهاجرت کرد و «شرح ستم امیر عبدالرحمان» را به گوش میرزای شیرازی، مرجع تقلید مهم شیعه در آن روزگار و دیگر علمای عراق رساند تا جلو تعدی بیشتر به جان و مال هزاره‌ها را بگیرد (ناصری داوودی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۱۲۱). طبق برخی روایت‌ها، از میان صدها عالم دینی هزاره‌جات که در زمان عبدالرحمان خان کشته شدند، تنها دو نفر جان سالم به در برده و توانستند بی‌رحمی‌های سپاهیان او را بنویسند که یکی از آن‌ها ملا محمدافضل ارزگانی است (جایگاه علامه شهید بلخی در تاریخ معاصر افغانستان، ۱۳۷۰: ۶). تلاش‌های محمدافضل و برخی دیگر، موجب شد که علمای شیعه واکنش نشان دهند. علمای مشهد، آوارگان را پناه دادند و کمک‌های مادی و معنوی خود را روانۀ هزاره‌جات کردند. میرزای شیرازی با وزارت خارجۀ ایران تماس گرفت و خواستار مداخلۀ ایران به منظور توقف کشتار شیعیان افغانستان شد (ناصری داوودی، ۱۳۹۰، ج ۲: ۱۲۲).

 او حین زندگی و تحصیل در نجف، تصمیم گرفت تاریخ توأم با سرکوب هزاره‌ها و آنچه را دیده و شنیده بود، بنویسد (همان). پس از مرگ عبدالرحمان خان، محمدافضل ارزگانی نجف را به مقصد افغانستان ترک کرد. مدتی در کویتۀ پاکستان توقف کرد تا ضمن دیدار با اقوام آواره‌اش تألیفات خود از جمله مختصر المنقول را منتشر کند. بالاخره وارد افغانستان شد و در منطقۀ داوود جاغوری ساکن شد. مردم ناوۀ گری قطعه زمینی به او دادند و سهمی از کاریز برایش در نظر گرفتند و منزل و مدرسه‌ای برایش بنا کردند (همان: ۱۲۳). از این مدرسه با نام «مولوی ارزگانی» یاد کرده‌اند که محمدافضل ارزگانی ده سالی در آنجا تدریس کرده است (صمدی، ۱۳۷۷: ۵۱). محمد افضل در مالستان از مدرسۀ علوم دینی عبدالعلی کربلایی نمایندۀ سید ابوالحسن اصفهانی دیدن می‌کند و کتاب فی المجلس شرایع محقق حلی را با تسلط تدریس و تشریح می‌کند (احمدی، ۱۳۹۸). ملا محمدنظر باغچاری در این باره می‌گوید، مباحث‌های علمی  بین ملا افضل ارزگانی و آخوند کربلاییِ مالستان صورت می‌گیرد و ملا افضل می‌گوید: «من مجتهد هستم» و کل مباحثه بین آن‌ها دو ورق بوده است و در خاتمه مباحثه می‌گوید: «مجتهدی نیستم که مقلَّد باشد، یعنی  مجتهدی هستم که مقلِّد ندارم» (ملا محمدنظر باغچاری، ۱۳۹۸). البته گفته شده است که محمدافضل از کویته به ارزگان آمده است و مدتی در مرکز ارزگان خاص سکونت داشته است و به باغچار، حسینی و سایر قریه‌های ارزگان در رفت و آمد بوده است. از قراین موجود مشخص می‌شود که محمدافضل در سال‌های آرامی و استقرار یک حکومت نسبتاً مقتدر در ارزگان اقامت داشته است و آمدن او به ارزگان در زمان کلان‌سالی پدرانِ روایان زندگی محمدافضل یعنی سلطان‌علی احمدی باغچاری، ملا محمدجمعه، ملا اسحاق غلامی و ملا محمدنظر (آخوند باغچار) بوده است (احمدی، ۱۳۹۸). در آن زمان محمدافضل با عبدالکریم خان حکمران ارزگان خاص، کمک و همکاری داشته است و  حاکم ارزگان خاص از او زبان انگلیسی آموخته است؛ اما یک قاضی اهل سنت از منطقۀ بهروز از محمدافضل پیش حکمران شماتت می‌کند که او عقاید مردم را به سمت شیعه سوق می‌دهد. بعد از این جریان، محمدافضل به ناچار از آنجا به سمت ترکستان یا مزار فرار می‌کند (ملا محمدنظر باغچاری، ۱۳۹۸). عزیزالله غلامی از قول پدرش ملااسحاق باغچاری نقل می‌کرد که مولوی افضل با ملا بخشور نامی فعالیت مذهبی می‌کرده است. بعد از فرمان ترویج مذهب حنفی این دو نفر شب‌ها به در خانه‌های مردم می‌رفته‌اند و دربارۀ اعتقادات دینی آن‌ها اطلاعات می‌داده‌اند تا جلو تغییر مذهب‌شان را بگیرد (غلامی، ۱۳۹۸). محمدافضل در مدت اقامت خود در ارزگان ازدواج می‌کند و همراه با خانم و خدمتکار خود به نام عباس برای دیدار از بازماندگان ارزگان وارد بلخ می‌شود و در منطقۀ دولت آبادِ بلخ با ارباب نوروز از بازماندگان قلندرهای دای‌چوپان دیدار می‌کند. بعد از این سفر محمدافضل از بلخ به ارزگان بر می‌گردد و خانم خود را طلاق می‌دهد و بعد از عدّه به عقد عباس در می‌آورد و خود به سفر می‌رود (احمدی، ۱۳۹۸). البته ملا محمدنظر باغچاری عقیده دارد، بعد از وفات ملا افضل، عباس خدمتکارش با خانم او ازدواج می‌کند (ملا محمدنظر باغچاری، ۱۳۹۸) و در باغچار ساکن می‌شود و اکنون (۱۳۹۸ ش) فرزندان این خانم در ورامینِ تهران ساکن هستند (احمدی، ۱۳۹۸). سال مرگ محمد افضل ارزگانی سال ۱۳۵۰ ق / ۱۹۳۱ م بیان شده است (آیتی، ۱۳۹۰: ۱۸۴). سید یوسف‌علی موسوی می‌گوید ملاافضل در منطقۀ خلجی مزار شریف زمین داشت و در همانجا هم فوت کرد و قبرش هم در همان جاست. در سال‌های بعد عباس نامی از ارزگان به مزار شریف می‌آید و دعوای ارث و میراث ملا را دارد. ملا افضل طبق روایت موسوی تفکر اخباری داشته است و در این باره با سید رجب‌علی باغچاری بحث می‌کرده است (موسوی، ۱۳۹۸).

محمدافضل مسلط بر علم کلام و فقه بوده است و خود را اهل اجتهاد می‌دانسته است و به زبان انگلیسی نیز تکلم می‌کرد (احمدی، ۱۳۹۸). ملاافضل در دورۀ زندگی خود، تلاش کرد امور اجتماعی مردم را سامان دهد و شاگردانی در زمینۀ علوم دینی تربیت کند. در واقع او از معدود کسانی است که هزاره‌ها را به علم‌آموزی تشویق کرد و این رهنمون را با صراحت در مقدمۀ مختصر المنقول آورده است (یزدانی، ۱۳۶۸: ۱۲). او به جز جاغوری به مناطق دیگری از هزاره‌جات هم رفته و در آن مناطق نیز مردم را به اتحاد و همچنین سوادآموزی تشویق کرده است. کتاب مختصر المنقول از تألیفات مهم محمدافضل است. او آن را در سال ۱۳۳۱ ق / ۱۹۱۲ م در پاکستان و به دور از سانسور و فشار حکومت وقت افغانستان منتشر کرد (آیتی، ۱۳۹۰: ۱۸۴). از شاگردانش می‌توان به محمدعلی آخوند و ملا علی‌اکبر داوود اشاره کرد (صمدی، ۱۳۷۷: ۵۱).

منابع:«جایگاه علامه شهید بلخی در تاریخ معاصر افغانستان». (۱۳۷۰). در ماهنامۀ حبل الله. سال هشتم. شماره ۸۳. ۱ اسد. صص ۴ تا ۱۰؛ آیتی، عبدالقیوم (۱۳۹۰). تمدن و فرهنگ شیعیان افغانستان. قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی؛ احمدی، محمدامین. (۱۳۹۸). مصاحبۀ اینترنتی ابوطالب مظفری با محمدامین احمدی. ۹ عقرب ۱۳۹۸؛ ارزگانی، محمدافضل. (بی‌تا). مختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول. چاپ اول. قم: فرانشر؛ صمدی، محمد. (۱۳۷۷). «گفتگو با آیت‌الله محمد صمدی». [مصاحبه با ماهنامۀ صراط، شماره ۱]. صص ۴۴ تا ۵۳؛ عبدلی، حسین. (۱۳۹۱). شیعیان افغانستان. بی‌جا: مضراب؛ غلامی، عزیزالله. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری ابوطالب مظفری با عزیزالله غلامی. مشهد. ۳۰ عقرب ۱۳۹۸؛ فهیمی، علی‌مدد. (۱۳۹۳). «نقش هزاره‌ها در سیاست و حکومت افغانستان». غزنی بستر تمدن شرق (مجموعه مقالات). تهران: عرفان. صص ۲۷۷ تا ۳۶۷؛ ملا محمدنظر باغچاری. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری عبدالخالق کریمی با ملا محمدنظر باغچاری. ۱۸ میزان ۱۳۹۸؛ موسوی، یوسف‌علی. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری ابوطالب مظفری با یوسف‌علی موسوی. مشهد. ۲۸ عقرب ۱۳۹۸؛ ناصری داوودی، عبدالمجید. (۱۳۹۰). مشاهیر تشیع در افغانستان. جلد ۱. بی‌جا: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی؛ یزدانی، حسین‌علی. (۱۳۶۸). جبران غفلت‌ها. بی‌جا: بی‌نا؛ یزدانی، حسین‌علی. (۱۳۹۰). پژوهشی در تاریخ هزاره‌ها. ج ۱ و ۲ در یک مجلد. تهران: عرفان.

 

[divide color=”#000000″]

بیشتر بخوانید:

بارش، محب

ابوذر غزنوی

اخگر، قسیم

سلمانعلی ارزگانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *