مشاهیر هزاره

اخگر، قسیم

قسیم اخگر

عنوان مقاله: قسیم اخگر (۱۳۲۹ تا ۱۳۹۲ ش)

شناسه: فعال فرهنگی و سیاسی

مؤلف: محمدحسین حسرت

ویرایش دوم جلد اول دانشنامه هزاره

صفحات: ۳۷۱ تا ۳۷۶

متن مقاله

محمدقسیم اخگر در ۸ دلو 1329 ش / ۲۸ اپریل ۱۹۵۰ م در منطقۀ وزیرآباد کابل متولد شد. یقین‌علی پدرش، نام فرزندش را نخست «توغل‌علی» گذاشت. همبازی‌های دوران کودکی‌اش هنوز این نام را به یاد دارند. بعد از مدتی، خانوادۀ او تصمیم گرفتند تا نام محمدقسیم را برای فرزندِ خود برگزینند.‏

محمدقسیم در سال 1336 ش صنف اول را در مکتب مسعود سعد آغاز کرد و تا صنف ششم ادامه داد. بعد به لیسۀ نجات معرفی شد و از صنف هفتم تا نیمۀ صنف یازدهم در آنجا آموزش دید. او با شروعِ صنف هفتم، درگیر فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی شد. در صنف نهم، در سال 1344 ش طرحی در زمینۀ‌ «حق کار برای شهروندان افغانستان و قانون‌مندشدن حضورِ مشاوران خارجی در کشور» به ادارۀ لیسۀ نجات ارائه کرد، که همراهی و هم‌نواییِ شماری از دانش‌آموزان دیگر مکاتب شهر کابل را نیز جلب کرد. پیش از اتمام صنف یازدهم، فعالیت‌های سیاسی وی موجب شد تا به‌ صورت رسمی از لیسه اخراج شود. پس از آن نهادهای امنیتی حکومت ظاهرشاه، او را از فعالیت‌های سیاسی منع کردند و برای دو سال رسماً زیر نظر گرفتند. به همین دلیل، او را مکلف ساخته بودند تا هر روز در نهادهای امنیتی ولایت کابل حاضر شود و به آن‌ها از حضور خویش در شهر کابل اطمینان دهد؛ چیزی که اصطلاحاً به آن «نظربند» می‌گفتند.

اخگر همزمان با فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی در میان دانشجویان و دانش‌آموزان، در حلقات فرهنگی دیگر نیز مشارکت می‌کرد. این حلقات عمدتاً به اعتبار منطقۀ محل برگزاری و فعالیت، به نام همان منطقه خوانده می‌شدند مثل حلقۀ کارته‌سخی، حلقۀ وزیرآباد، حلقۀ چنداول، حلقۀ قلعه‌شاده و چند محلِ دیگر. بعد از سال 1348 ش او در میان گروه‌های فعال سیاسی در کابل، به یک چهرۀ شناخته‌شده تبدیل شده بود. در این هنگام، به دلیل گسترش فعالیت‌های سیاسی و عدم توجه به هشدارهای حکومت، اخگر برای مدتی در دهمزنگ زندانی شد.

اخگر از لحاظ تباری «بیات» و از لحاظ مذهبی «شیعه» بوده است. در میان ایدئولوژی‌ها و باورهای متنوع سیاسیِ فراگیرِ آن زمان، بیش از همه به اندیشۀ روشنفکری مذهبی علی شریعتی گرایش پیدا کرد. کتاب‌ها و آثار علی شریعتی را، با استفاده از دواخانۀ آریانا من‌حیث یک پاتوق که پدرش یکی از مالکان آن بود، با دوستان و گروه‌های دانشجویی در کابل رد‌ و بدل می‌کرد. او در آن زمان با فعالانی چون محمدحسین نهضت، یوسف بینش، اسماعیل مبلغ، امین افشار، علی‌پور، ضامن‌علی واحدی و صادقی پروانی رابطۀ نزدیک و گفتگوی منظم داشت. این مراودات سبب شد تا او را در جمع کسانی بپندارند که در تأسیس سازمان نصر افغانستان نقش داشتند. هرچند اخگر خود در مورد نقشش در تأسیس سازمان نصر چیزی نگفته است، رابطۀ‌ نزدیک و دوستانه‌ای با تعدادی از مؤسسان سازمان نصر در کابل داشت.

بعد از سال 1357 ش و به قدرت رسیدن حکومت تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، محمدقسیم اخگر در فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی، نقشی عریان‌تر و گسترده‌تر گرفت. دستگیری و مرگ پدر و برادرش در جوزای ۱۳۵۸ ش و بعد از آن تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، انگیزۀ مضاعفی برای او فراهم کرد تا در سازماندهی و بسیج نیروهای مخالف و همکاری با گروه‌های سیاسی و نظامی فعالِ ضد حکومت چپ نقش عمده‌ای بگیرد. بعد از چندین بار تلاش ناکام نیروهای امنیت دولتی برای دستگیری اخگر، فشارها بر او افزایش پیدا کرد. افشاشدن مرکز فعالیت سازمان نصر در چهار‌قلعۀ وزیر آباد کابل و دستگیری مسئولان رده اول آن موجب فشار بیشتر بر قسیم اخگر و همراهانش شد. این مرکز از مراکز اصلی سازمان نصر و دفترِ مرکزی و برنامه‌ریزیِ آن در کابل بوده است، سه عضوِ اصلی سازمان غلام‌حسین امینی، ضامن‌علی واحدی و رضایی دستگیر شدند و بعداً در زندان پُل‌چرخی اعدام شدند. همسرِ امینی به همراه مادرش نیز جزو دستگیرشدگان بود. بعداز آن، اخگر مدتی به صورت پنهانی به زندگی و فعالیت خود ادامه داد اما به دلیل فشار و افشاشدن مشخصات و محل‌های مختلف فعالیتش، سرانجام در سال 1359 ش راهیِ ایران شد. پیش از ترک افغانستان، اخگر یکی از کادرهای رهبری سازمان نصر در کابل بود. او سهم فعالی در فعالیت‌های آموزشی و تبلیغاتی این سازمان در کابل داشت. او ضمن تهیۀ شب‌نامه‌ها و اعلامیه‌های سازمان نصر، در هماهنگی و مدیریت اعتراض سوم حوت 1358 ش در کابل نیز نقش داشت و در مسیر تظاهرات شعری سرود و برای اعتراض‌کننده‌ها با صدای بلند خواند: «روزی رسد که رایت عصیان بدر شود / با خشم، سیلِ خلقِ مسلمان بدر شود» (رهجو، 1398).

با ادامۀ فعالیت در دفاتر سازمان نصر در ایران، (عمدتاً پیش‌بُردن امور آموزشی و فرهنگی دفتر مشهد) محمدقسیم اخگر بر رویکرد مستقلانه در فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و تبلیغی سازمان نصر تأکید می‌کرد. او تا زمان حضور در سازمان نصر، با نشر مقاله‌ها، اعلامیه‌ها و یادداشت‌ها در پیام مستضعفین، نشریه رسمی سازمان، دیدگاه‌های انتقادی خود را به صراحت بیان می‌کرد. بدبینی زودهنگام اخگر نسبت به رفتارِ مسئولان جمهوری اسلامی ایران در رابطه با مخالفان حکومت افغانستان و نشر مقاله‌های انتقادی در پیام مستضعفین، سبب ناخشنودی مقامات ایران شد. مقالۀ طولانی «نگرشی بر شعار نه شرقی نه غربی» (نگرشی بر: شعار نه شرقی، نه غربی، ۱۳۶۰: ۴) و طرح پیشنهادی برای ایجاد اردوگا‌ه‌های مهاجرین زمینه‌ساز اختلاف جدی میان اعضای کلیدی سازمان نصر و اخراج رسمیِ محمدقسیم اخگر از این سازمان شد. پس از نشر این مقاله، تلاش‌ها برای اخراج اخگر از سازمان نصر بیشتر شد و برخی آن را «کودتا علیه جناج چپ سازمان نصر» نامیدند (علوی، 1390: 376). بر بنیاد سخنِ منتسب به عبدالعلی مزاری از رهبران وقت سازمان نصر، اعضای شورای مرکزی سازمان نصر مدتی در این زمینه «پنج رأی در برابر پنج رأی» داشتند و تعدادی از اعضای شورای مرکزی از اخگر و یارانش شدیداً حمایت می‌کردند. زمانی که ترکیب شورا تغییر کرد، مخالفان اخگر موفق شدند او و دو تن دیگر را از سازمان اخراج کنند (ناطقی، ۱۳۹۶، دفتر اول: ۲۱۸ تا ۲۲۰).

اخگر بعد از اخراج رسمی، آنچه را کژی‌ها و مشکلات نهادی و ساختاری سازمان می‌دانست، طی نامه‌ای به یکی ازمسئولان آن بیان کرد. اما سرانجام بعد از مدتی به دلیل تهدیدهای امنیتی، ایران را ترک کرد و راهیِ کویتۀ پاکستان شد.

اخگر بعد از رفتن به پاکستان، طرح ایجاد نوعی جبهۀ مستقل ملی را تدوین کرد و برای عملی‌ساختن آن به صورت مخفیانه دوباره به ایران بازگشت تا هم‌نوایی و همراهیِ چهره‌های مستقل سیاسی را که در آنجا پناهنده شده بودند، جلب کند. تلاش‌های او برای آنچه تشکیل یک جبهۀ واحد و گردآوردنِ نیروهای مستقل روی یک محور بزرگ ملی تلقی می‌کرد، نزدیک به دو و نیم سال (از 1361 تا 1363 ش) ادامه یافت. زمانی‌که این تلاش‌ها به هیچ نتیجه ملموسی نرسید، او به پاکستان بازگشت و همراه با سه تن از دوستانش سازمانی با عنوان «گروه توحیدی قیام مستضعفین» ایجاد کرد (رهجو، 1398).

گروه توحیدی قیام مستضعفین در سال 1363 ش با نشر اولین شماره از «فجر آزادی» رسماً فعالیت‌های خود را آغاز کرد. پاکستان و عمدتاً شهر کویته مقر اصلی فعالیت‌های این گروه بود. محورِ کارِ گروه توحیدی، فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی بود. فجر آزادی نشریۀ رسمی گروه توحیدی بود و تا سال 1367 ش به صورت منظم به نشر می‌رسید. به نظر محمدقسیم اخگر، فعالیت فرهنگی و آموزشی در گروه توحیدی قیام مستضعفین، یک دورۀ درخشان در کار او بوده است (غفاری، 1398). تهیۀ رساله‌ و مقاله‌های آموزشی و تحلیلی و برگزاری برنامه‌های بحث و ترویج کتاب‌خوانی، بخش‌ مهمِ فعالیت‌های محمدقسیم اخگر و همکاران او در گروه توحیدی بوده است. در این دوره، ضمن تمرکز تمام وقت بر کارهای درونیِ گروه‌ توحیدی، هماهنگی با گروه‌های فعال سیاسی، راه اندازی اعتراض‌های مدنی و اتخاذ مواضع مشترک نیروهای مخالف حکومت افغانستان در قبال وضعیت کشور، از جمله فعالیت‌های محمدقسیم اخگر و همکارانش با گروه‌ها و حلقات سیاسی و فرهنگی فعال دیگر در پاکستان بوده است. ایجاد «شورای انقلابی فرهنگ مردم» که متشکل از گروه‌های فرهنگی و فعالان سیاسیِ پناهنده در پاکستان بود، حاصل کارهای میان‌گروهی این دوره است. نشریۀ فانوس که فقط چند شماره از آن بیرون آمد، تریبونی رسمی بود که دیدگاه‌ اعضای شورا را بازتاب می‌داد. در همین‌ دوره بود که اخگر با نام مستعار «آمو» جزوه‌ای در معرفی عبدالخالق هزاره با عنوان تندیس خشم نوشت که شورای انقلابی فرهنگ مردم آن را چاپ کرد و در محفلی با عنوان «یادبود از آزادی‌خواهان و مبارزان علیهِ استبداد و تبعیض» ارائه و توزیع شد.

در همین‌حال، اخگر و اعضا و همکاران گروه توحیدی و جمعی از فعالانی که زیر چترِ «شورای انقلابی فرهنگ مردم» گرد آمده بودند، بیش از همه مترصد تغییرات پُرشتاب سیاسی و نظامی در داخل کشور شدند. بعد از اعلان طرح و تلاش برای انتقال و آغاز کار دولت موقت مجاهدین به کابل که از نظر اخگر سیاست‌های قوم‌گرایانه، نفیِ حضور و مشارکت زنان و گروه‌های مختلف قومی و ملیت‌های محروم در آن به صورت عریان محرز شده بود، او با همکاری شماری از فعالان فرهنگی و سیاسی در کویته طرحی را برای دادخواهی روی دست گرفت، طرحی با عنوان «دفاع از حق تعیین سرنوشت ملیت‌ها» که در چارچوب یک متن با عنوان «منشور برادری و برابری ملیت‌ها» منتشر شد. اعزام یک هیئت به پیشاور برای گفتگو با فعالان و فرهنگیانِ گروه‌های مختلف قومی مهاجر، راهپیمایی در شهر کویته و برگزاری کنفرانس مطبوعاتی در پرس کلب این شهر، بخشی از کارهای آنان به منظور پی‌گیری طرح یادشده بوده است (رهجو، 1398). مدتی بعد، اخگر و همکارانش تصمیم گرفتند تا فعالیت‌های گروه‌ توحیدی قیام مستضعفین را عملاً متوقف کنند. با آخرین نوشته از محمدقسیم اخگر در ۲۸ میزان ۱۳۷۱ ش با عنوان «مرگ بر رژیم آشتی ملی، زنده باد مردم، زنده باد انقلاب» دفتر گروه توحیدی در کویتۀ پاکستان رسماً بسته شد. اخگر سپس راهی کابل شد و در جریان جنگ‌های داخلی در سال 1372 ش ازدواج کرد (اخگر، 1398). او برای تأمین هزینه زندگی خانواده، در نصف کانتینرِ کرایی در قوای مرکز، مصروف فروش پرزه‌جات موتر و وسایط نقلیه شد. او در دوران طالبان چندین بار به وسیلۀ ادارۀ اطلاعات آنان مورد استنطاق قرار گرفت و با افزایش نگرانی دوباره، افغانستان را ترک کرد. او نخست به پاکستان و سپس به ایران رفت. در این سفر، بیماری او آهسته آهسته آشکار شد و بعد از به وجود آمدن لرزش‌های ابتدایی در دستانش، تدریجاً ناگزیر شد کمتر از قلم برای نوشته‌ها و یادداشت‌هایش استفاده کند. او با وجود این، با همکاری دوستانش مقالاتی می‌نوشت و در برخی از روزنامه‌های ایرانی به نشر می‌رساند. حادثۀ یازدهم سپتامبر 2001 م و سقوط رژیم طالبان سبب شد که اخگر همراه با خانواده‌اش به کابل برگردد. بعداز آن، مشکل صحی به‌ویژه لرزش دست‌ها و گلویش شدت یافته بود، اما با وجود آن به فعالیت‌های مدنی، حقوق‌بشری، شرکت در جلسات دانشجویی و حضور در رسانه‌ها به صورت پیوسته ادامه داد. او و جمعی از فعالان مدنی و سیاسی نظیر سید عسکر موسوی و دیگران سنتِ دیدار از «مقبرۀ آزادی‌خواهان افغانستان» در روز سوم عید قربان هر سال را بنیان گذاشتند. آنان این کار را «از غبار تا بلخی» عنوان داده و نوعی تجدید میثاق با آرمان‌ها و اهداف آزادی‌خواهان افغانستان و کسانی می‌شمردند که در راه قانونیت، مشروطیت و آزادی مبارزه کردند. اخگر در این دوره در رسانه‌های تصویری، صوتی و چاپی افغانستان و رسانه‌های بین‌المللی نسبت به موضوعاتی چون فساد اداری، مماشات حکومت با طالبان و نقض حقوق‌بشر به صورت مکرر سخن می‌گفت. او پیش از شدت یافتن بیماری‌اش در اعتراض‌های مدنی حضور و مشارکت فعال داشت و بر استقلال و خود ارادیّت جامعۀ مدنی افغانستان تأکید می‌کرد.

محمدقسیم اخگر از سال 1383 تا اوایل 1386 ش کارمندِ کمیسیون مستقل حقوق‌بشر افغانستان بوده است. او بعد از تأسیس روزنامۀ هشت صبح، من‌حیث اولین مدیرمسئول آن، فعالیت روزنامه‌نگاری داشت. او تا زمانی که بیماری زمینگیرش نکرده بود، ضمن تهیۀ «زنگ اول» یا سرمقاله‌، مقالات و تحلیل‌های زیادی برای روزنامۀ هشت صبح نوشت. صفحۀ حقوق‌بشر از جمله بخش‌های متمایز این روزنامه بود. اخگر بعد از چندین سال درگیری با بیماری پارکینسون، سرانجام در ۸ دلو 1392 ش / ۲۸ آپریل ۲۰۱۳ م درگذشت (فیاضی، 1398).

محمدقسیم اخگر رساله‌ها، جزوه‌های آموزشی و مقاله‌های تحلیلی زیادی نوشته است. او شعر نیز می‌سرود و به‌شوخی می‌گفت که وی اصولاً شاعر نیست اما گاهی فقط «مرتکب شعر» می‌شود. عمده‌ترین رساله‌ها و جزوه‌های آموزشی او در زمان فعالیت گروه توحیدی تهیه شده‌اند. مهم‌ترین آثار قلمی محمدقسیم اخگر از این قرار است: «تاریخچۀ جنبش روشنفکری افغانستان»، «نگرشی بر شعار نه شرقی نه غربی (خط مشی ما)»، «برنامۀ آموزش ایدیولوژی، فجر آزادی (۷ شماره)»، «گامی فراپیش به سوی فهم قرآن (۱. آنچه ما از سورۀ النازعات فهمیده ایم؛ ۲. برداشتی از سورۀ قدر)»؛ «متدولوژی شناخت قرآن (۱. محکم و متشابه؛ ۲. ناسخ و منسوخ؛ 3. تاویل)»، «برداشت‌ها از نهج‌البلاغه (۱. جهاد، بسترِ شدنِ انسان، خطبۀ 27؛ ۲. سیمای رهبران راستین در آیینۀ نهج‌البلاغه، خطبۀ 16؛ ۳. سیمای رهبران دروغین در آیینۀ نهج‌البلاغه، خطبۀ 17)»، «موقعیت زن در نگرش توحیدی»، «شریعتی پاسخی به نیاز زمان ما»، «روش تحلیل سیاسی»، «سلسله درس‌های آموزشی درون‌گروهی (۱. اندیویدوالیسم؛ ۲. پرگماتیسم؛ ۳. ایدیولوژی چیست)»، «ناسیونالیزم و انترناسیونالیزم در نگرش توحیدی»، تندیس خشم (عبدالخالق هزاره)، «اوضاع جاری و مواضع ما، افغانستان به کدام سو می‌رود؟»، «حوت خونین، کودتای اخیر کابل»، «وحدت ملی، تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت»، «نگرشی بر کودتای اخیر کابل»، «منشور برابری و برادری ملیت‌ها»، «مرگ بر رژیم آشتی ملی»، «ترفندهای میرزاقلمانه و زورگویی‌های پهلوانانه (نقدِ بر مقالۀ رُستار ترکی)»، رشته مقالاتی با عنوان «پیدایش طالبان» که در روزنامۀ انتخاب ایران به نشر رسیده است.‏

منابع: اخگر، الهام. (۱۳۹۸). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین حسرت با الهام اخگر (فرزند محمدقسیم اخگر). ۶ قوس ۱۳۹۸؛ رهجو، محمدطاهر. (1398). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین حسرت با محمدطاهر رهجو (از مؤسسان گروه توحیدی قیام مستضعفین). 28 عقرب 1398؛ علوی، محمدرضا. (1390). ناگفته‌های جنبش روشنفکری افغانستان. بی‌جا، مؤسسۀ خدمات فرهنگی باران؛ غفاری، عبدالغفور. (1398). مصاحبۀ تلفنی محمدحسین حسرت با عبدالغفور غفاری. (از اعضای گروه توحیدی قیام مستضعفین). 30 عقرب 1398؛ فیاضی، عبدالتواب. (1398). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین حسرت با عبدالتواب فیاضی. 3 قوس 1398؛ ناطقی، محمد. (۱۳۹۶). سال‌های تغییر؛ روایت نیم قرن زندگی. دفتر اول. چاپ اول. کابل: مؤسسۀ تاریخ شفاهی افغانستان؛ «نگرشی بر: شعار نه شرقی، نه غربی». (۱۳۶۰). پیام مستضعفین. سال سوم. شمارۀ ۱ و ۲. صص ۴ تا ۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *