آخرین مطالب, اطلاعیه‌ها, رسانه بنیاد, نقد و نظر

پاسخ تفصیلی بنیاد دانشنامه هزاره به نقد و نظرها

بنیاد دانشنامه هزاره ، طبق سنت و سیاست پیشین خود در مواجهه با نقدها، بنا نداشته و ندارد شتاب‌زده وارد نتیجه‌گیری شود و تصامیم عجولانه اتخاذ کند. درنگ در پاسخگویی که اندکی به تأخیر نیز افتاد، ناشی از این سیاست بود. باید نقدها به تمامی جمع‌آوری و دسته‌بندی می‌شد و گزار‌ه‌های معنادار و بی‌معنای آن، از هم تفکیک می‌شدند و سرانجام با تأمل و تأنی مورد مداقه قرار می‌گرفتند و در نتیجه تصمیم‌های لازم گرفته می‌شد.
وقتی در کار تخریب یک بنا هستی هرچه کلنگ را بی‌محابا‌تر بکویی، حجم تخریب بالاتر است؛ اما وقتی می‌خواهی عمارتی را برافرازی باید با تجربه معمار‌گونه، محاسبه و مداقه یک مهندس رفتار کنی. به قول حافظ رند عالم‌سوز است که با مصلحت‌بینی کاری ندارد؛ اما کار ملک تدبیر و تأمل می‌طلبد. ما در پی ترمیم و تکمیل این عمارت هستیم و چنانکه بارها گفته‌ایم نقدهای عالمانه و از سر دلسوزی را در جهت استحکام پایه‌های این بنا می‌دانیم و هیچگاه با آن‌ها سر ناسازگاری نداشته و نداریم. نقدهای انجام‌شده بر دانشنامۀ هزاره نشانۀ حساسیت این کتاب برای مردم است و چنانکه بارها گفته‌ایم در تاریخ فرهنگی این قوم و این کشور، اولین بار است که شاهد کتابی با چنین حساسیت هستیم. ما این حساسیت را به فال نیک می‌گیریم. به همین دلیل، دفتر دانشنامه مأموریت یافت که تمامی نقدها را جمع‌آوری کند و مسائل و داده‌های مطرح شده در آن‌ها را به بررسی بگیرد. حاصل جمع‌آوری نقدهای انجام شده بیش از صد و هشتاد صفحه متن بود.
بررسی اجمالی نشان می‌داد که نقدها وجوه و ابعاد گسترده و گوناگونی دارند و از جنبه‌های مختلف قابل تفکیک و دسته‌بندی خواهند بود. این نقد‌ها، نه از نظر اغراض و اهداف ناقدان یکسانند و نه در قوت و قدرت استدلال و نه در صحت و سقم داده‌ها. بنابراین نمی‌‌شد و درست نبود که به یک پاسخ کلی اکتفا شود؛ اما اگر از حقیقت نگذریم نقدها هرچند تلخ، گزنده و غیر منصفانه هم باشند، در مجموع همه درعمق و بنیاد خود، کمبودی را تبارز داده و به گونه‌ای هرچند غیر مستقیم از آن ناشی می‌شوند. لذا این نقدها در کلیت خود سبب می‌شوند که چشم‌انداز ما در راستای اهداف اساسی دانشنامه روشن‌تر و ملموس‌تر ترسیم شود.
در فضای به وجود آمده از این نقدها، پیشنهاد‌های همدلانه و محققانه‌ای نیز از جانب برخی از بزرگان جامعه دریافت کردیم؛ امری که بنیاد دانشنامۀ هزاره را در ترسیم چشم‌انداز آینده و ارائه صورت‌بندی جدیدی از آن کمک خواهد کرد. ما امیدواریم بدین ترتیب نگرانی‌های اصلی منتقدان و انتظارات جامعه در مورد آینده‌ این پروژه مهم دست‌کم تا حدودی در این زمینه تأمین شود. نویسندگان بی‌طرف بسیاری نیز از درون جامعۀ هزاره و نیز از اقوام دیگر در دفاع از روش بنیاد دانشنامه نوشتند و مواضع آن را منطقی و مثبت ارزیابی کردند. مدیریت دانشنامه با در نظر گرفتن مجموع موارد، اعم از نقدها و پیشنها‌دها و با توجه به آنچه مطرح شد، این بیانیه‌ را در پنج قسمت سامان داده است که تقدیم می‌شود:

قسمت اول، ‌دسته‌بندی نقدها از منظر روش‌ مواجهه ناقدان با موضوع؛
قسمت دوم، دسته‌بندی محورهای مطرح‌شده در نقدها و توضیحات کلی و اجمالی دربارۀ آن‌ها؛
قسمت سوم، به آزمون نهادن چند مورد از نقدهای نسبتاً بلند از نظر سلامت شیوۀ بیان و صحت داده‌ها و ادعاهای مطرح‌شده؛
قسمت چهارم، سخنی با مردم؛
قسمت پنجم، نتیجه‌گیری؛ چشم‌انداز آیندۀ دانشنامۀ هزاره.

قسمت اول

در یک دسته‌بندی کلی می‌توان نقدها را به سه دسته زیر تقسیم کرد:
۱. نقدهای علمی واقع‌بینانه: این دسته شامل تعدادی از نقدهایی می شود که با ارجاع به متن ویراست دوم دانشنامه هزاره و مطالعۀ نسبتاً دقیق آن، نگاشته شده‌اند. هرچند نقدهایی از این دست به نسبت دیگر موارد، زیاد نیست؛ اما آموزنده و قابل تقدیر است. خصوصیت اصلی این نقدها آن است که در آن‌ها در کنار طرح کاستی‌های دانشنامه، شرط انصاف رعایت شده، زبان نقد زننده و گزنده نیست و ناقدان در کنار معایب، محاسن را نیز دیده‌اند. آنان از گسترۀ کار و پیچیدگی‌های آن گفته‌اند و ضعف‌ها و نواقص را در روشنایی ماهیت این کار مشاهده کرده‌اند. این دسته از نقدها راهکارهایی نیز برای ادامۀ مسیر داشتند؛ مانند توجه دادن به نقایص اطلاعاتی در برخی از مدخل‌ها، اشتباهات‌ رخ‌داده در داده‌های برخی دیگر از مدخل‌ها، یا خالی بودن جای تعدادی از مدخل‌ها که از نظر ناقد‌ان باید در جلد اول می‌آمد و نیز تدوین مدخل‌‌هایی در دانشنامۀ هزاره که از نظر آن‌ها معیارهای لازم را نداشته و وارد این اثر شده است. از باب نمونه می‌توان به یادداشت‌های لایق احمدی، علی کیان، حسن مالستانی، محمداسحاق فیاض و تعدادی دیگر اشاره کرد. این دسته‌از نقد‌ها نیاز به توضیح بسیار ندارند. آن‌ها را می‌پذیریم و بخشی از سرمایۀ حرفه‌ای خود ساخته وبه کار خواهیم بست. بنیاد دانشنامۀ هزاره طبق سیرۀ پیشین خود در ادامۀ فعالیت، چنین نقدهایی را برای بهبود و تکمیل این طرح تحقیقاتی مؤثر دانسته و از همکاری چنین ناقدانی استقبال می‌کند.
۲. نقدهای مقلدانه یا ناخوانده: در این دسته از نوشته‌ها و کامنت‌گذاری‌ها، ناقدان بدون مراجعه به متن دانشنامه و حداقل تورق اجمالی آن، به تبعِ دیگران و از باب همراه شدن با قافله، به قصد ثواب سنگی به سمت دانشنامه ‌انداختند. به حاشیه‌سازی روی آوردند و از طرح براندازی سخن گفتند. تنور تهمت و افترا به نویسندگان و اعضای دانشنامه را گرم کردند. آنان همچنین بدون ارائه شواهد از سرقت بی‌بنیاد ایدۀ دانشنامه هم دم زدند،از ربط این پروژه با استخبارات کشورهای بیگانه سخن گفتند، برخی از نام‌های نویسندگان را مستعار تشخیص دادند و بساط مطایبه، طنز و طعن را پهن‌کردند و کسانی که اندک طبع شاعری داشتند با سرودن نظم‌های زن‌ستیزانه بر قطر دیوان شعرشان افزودند. این جماعت ناقد نبودند، در واقع عامل فشار و نیروهای براندازی بودند. ناخوانده اظهارنظر می‌کردند و دلیل بر این مدعا اینکه بسیاری از این جماعت هیچ آگاهی از جریان نقد‌های دور اول و ویراست دوم دانشنامه نداشتند.
۳. نقدهای همراه باپیش‌داوری: در این دسته‌ از نقدها اگرچه ناقدان، بخش‌های دلخواه‌شان را مرور کرده‌ بودند؛ اما به دلیل پیش فرض‌ها و سوگیری‌هایی که داشته‌اند، از دست یافتن به داوری بی‌طرفانه دور ماندند. آنان نوعاً نگاه گزینشی را در پیش‌گرفتند. اکثریت مدخل‌ها را نادیده انگاشتند و با توسل به تعداد محدودی از مقالات، یکسره دانشنامه را سیاه دیدند و دچار مغالطات، مباحث جدلی و بعضاً مرتکب اهانت به اشخاص و نویسندگان مقالات شده‌اند. البته بیافزاییم که ما هرگز نمی‌گوییم در این نقدها وجوه مثبت و قابل استفاده برای دست اندرکاران دانشنامه و نویسندگان وجود ندارد؛ اما وجه غالب‌ در این نقدها دست‌کم عدم رعایت اصول اساسی نقد و القای این ذهنیت بوده است که دانشنامه فاقد ارزش علمی و متأثر از سوگیری سیاسی است. برخی از این نقدها حتی متأثر از ذهنیت تئوری توطئه نیز بوده است که مصادیق هر یک در ادامه ذکر خواهند شد. حال آنکه نقد معیاری یک کتاب نه‌تنها برای هیچ‌کس زیان‌بار نیست؛ بلکه منافع و مزایای بسیاری برای جامعه دارد. کتابی بعد از انتشار وقتی در دسترس عموم قرار بگیرد، دیگر هیچ چیزِ سری، پنهان و توطئه‌آلود ندارد؛ زیرا همگان می‌توانند آن را بخوانند و قضاوت کنند؛ خوشبختانه امروزه جامعۀ بشری به میزانی از رشد و بلوغ رسیده است که کتاب را خطرناک تلقی نمی‌کند. کتاب تنها به نقد و تضارب آرا نیاز دارد که باید با رعایت اصول معینی انجام شود. زیرپاگذاشتن این اصول ما را وارد فضاهای مغالطه، جدال‌های بی‌پایان و بگومگوهای بی‌فرجام می‌کند.
نقد اصولی به اجمال بر پایه‌های چندی استوار است که نقدهای دستۀ دوم و سوم متأسفانه به شکل آشکاری از آن‌‌ها فاصله گرفته بودند. در یک نقد سالم باید اصولی مانند:
۱.بی‌طرفی؛
۲. توانمندی ناقد در موضوع موردنظر؛
۳. پرهیز از خلط موضوعات و مسائل؛
۴. اختصاص وقت و زمان مناسب برای خواندن و فهم مدعای متن موردنظر؛
۵. توجه به روش تحقیق آن متن و اهدافی که دنبال می‌کند، در نظر گرفته شود. به دلیل وجود روش‌های مختلف علمی، از شیوه‌های شکلی مانند شیوۀ ارجاع‌نویسی گرفته تا روش جمع‌آوری معلومات و انتخاب یک رویکرد علمی، معمول است که نویسنده در جایی (معمولاً در مقدمۀ اثر) اعلام ‌کند که کارش را با روش خاصی انجام داده و رویکرد علمی معینی را برای نقد و ارزیابی یک اثر انتخاب کرده است. این یک نوع قرارداد بین نویسنده و خوانندگانش است که خط سیر، راه و روش کار نویسنده را مشخص می‌کند و خوانندگان و جامعۀ مخاطب نیز انتظارات‌شان را در همان چارچوب تنظیم می‌کنند.

قسمت دوم

دسته‌بندی محورهای نقدها

الف: نقدهای سیاسی

این دسته از نقدها دانشنامه را پروژۀ سیاسی می‌دانند که احتمالاً توسط نهادهایی در بیرون از جامعۀ هزاره و به قصد تخریب ارزش‌های این جامعه تهیه و تدارک دیده شده و مجریان دانشنامه فقط مجری این مقاصدند و هیچ هدف علمی‌ای را دنبال نمی‌کنند. ناقدان در این گونه از نقدها بیشتر بر اساس تئوری توطئه و گمانه‌زنی‌های بی‌دلیل به اتهام‌زنی و بهتان روی آورده‌اند. با این روش دست‌اندرکاران دانشنامۀ هزاره نیز می‌توانند مطرح کنند که این نقدها نیز سیاسی هستند و دست کدام نهاد خارجی یا دشمن در میان است تا جریان مهم دانشنامه‌نویسی را در جامعۀ هزاره در نطفه خفه کند. در این صورت همه بی‌حساب می‌شویم و مخاطب بی‌طرف باید قضاوت کند که آیا بنیاد گذاشتن یک ایدۀ فرهنگی در میان یک قوم ضربۀ مهلک بر پیکر آن قوم است یا از پایه ویران کردن چنین طرحی؟
در این دسته از نقدها برخی از چهره‌های سیاسی مشخص‌تر حرف زده بودند و با تکیه بر تجربه‌های خودشان، دانشنامه را پروژۀ کشور همسایه دانسته بودند. این گونه حرف‌ها درخور پاسخ نیست؛ هرچند ارجاع ضعف‌های داخلی به بیرون از خود و اتهام نسبت دادن امور به یک کشور خارجی شبهه‌ای است که متأسفانه در فضای مسموم شبکه‌های اجتماعی به راحتی خریدار پیدا می‌کند.

ب. نقدهای هویتی

در این دسته‌ از نقدها ادعا شده است که مبنای مطرح شده از قوم و هویت مردم هزاره در دانشنامه مبنای درستی نیست. می‌گویند چون نام دانشنامه قید هزاره دارد، بنابراین باید تنها هزاره‌‌های خونی و نژادی را شامل شود و قید فرهنگی، آن را از خاصیت می‌اندازد. البته در نقدهای دیگری از این دست به این نکته نیز اشاره شده است که دانشنامه ابتدا باید تکلیف خودش را با تبار و نژاد هزاره و پیشینۀ تاریخی آن روشن می‌کرد.
البته در همین آغاز تذکر بدهیم که ساختن عبارت مخدوش «هزاره‌ فرهنگی» کار خود منتقدان محترم است که خود، بریده و دوخته‌اند. در مبنای دانشنامه قید فرهنگ در کنار چندین قید دیگر آمده است. به نظر ما چنانکه در مقدمۀ جلد اول دانشنامه نیز منعکس شده است، عناصر اصلی قومیت بنا بر مطالعات قوم‌شناسانه، با همۀ اختلاف دیدگاه‌ها در میان انسان‌شناسان (Anthropologists)، عبارت از چهار عنصر زیر هستند:
1) فرهنگ که شامل زبان هم می‌شود؛
2) تاریخ مشترک؛ (هزاره‌های شیعه، سنی و اسماعیلی علاوه بر منشأ تباری و به دلیل همین پیوند، تاریخ مشترک نیز دارند)؛
3) سرزمین؛
4) روابط اجتماعی درهم تنیده.
شاید همچنان عناصر و پیچیدگی‌های دیگری از جمله حس تعلق از نظر باقی‌مانده باشد و سؤالات بسیاری در ذهن خوانندگان خلق شود. باید خاطر نشان کنیم که اصولاً قومیت یک پدیدۀ مرکب است نه بسیط. برخلاف نژاد که در آن عنصر خونی و تباری برجسته است. مطالعات قوم‌شناسانه و نه لزوماً رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک، مستلزم آن است که قومیت بر اساس عناصر نام‌بردۀ فوق و عناصر مشابه مورد مطالعه قرار بگیرد؛ امری که در آن تفکیک تباری و خونی جایی ندارد. هنگامی که در قوم‌شناسی تمام خرده‌گروه‌های تباری یک قوم مورد مطالعه قرار می‌گیرد، طبیعی است که تفاوت‌های ایدئولوژیکی، سیاسی و جناحی نیز نمی‌تواند این تمامیت و شمولیت را مخدوش کند و از این منظر مطالعات هزاره ‌شناسی شامل تمام گروه‌ها و جناح‌های هزاره می‌شود و هیچ گروه و جناحی بر گروه و جناح دیگری از این حیث ترجیح ندارد.
نقدهای هویتی البته در جای خودش مهم است و متأسفانه ناقدان در این بخش نیز راهکار مشخصی را عرضه نکرده‌‌‌اند. آنان بسیار متشت و متناقض سخن گفته‌اند. نه دربارۀ ریشۀ نژادی چیز واضحی گفته‌اند و نه در تعریف قوم. تا جایی که مربوط به تعیین ریشۀ‌ نژادی و تباری هزاره‌ها می‌شود، ما اصولاً نمی‌توانیم یکی از نظریه‌ها را به‌عنوان دیدگاه رسمی در دانشنامۀ هزاره مبنا و پایه کار خود قرار دهیم؛ اما به ارائه و معرفی نظریات هزاره‌پژوهان در این رابطه، مخصوصاً پژوهشگران هزاره خواهیم پرداخت تا بستر و زمینه‌ای مناسب فراهم شود و در چنین بستری نظریات کارشناسان بیش از پیش در معرفی منَشأ تباری هزاره‌ها انعکاس یابند. در این راستا نظریات هزاره‌پژوهان به هر میزانی که از مستندات قوی علمی برخوردار باشند، به اعتبار علمی دانشنامه در زمینۀ مطالعات هزاره‌شناسی کمک خواهد کرد. از این روی نیاز است که بحث و تبادل نظرهای علمی جامع و دقیق به عمل آید تا بهترین زبان و میکانیزمی معیاری، به دور از هرگونه شائبه تاریخ‌سازی شکل گیرد که در آن مدعا با دلیل تناسب و توازن داشته باشد.
در تعریف قومیت نیز سخن منتقدان گنگ است. باید از این بزرگواران پرسیده شود که وقتی تعریف موجه و رایج امروزی از قوم را که دانشنامۀ هزاره مطرح کرده، قبول ندارید و آن را به سخره می‌گیرید، آیا از تعریف قوم بر اساس نژاد خالص می‌توانید دفاع کنید؟ چه علمی متکفل تعیین نژاد خالص است؟ آیا یک دانشنامه وظیفه دارد برای کار خود ابتدا به آزمایش ژنتیک یکایک افراد روی بیاورد؟
این منتقدان چون مبنای روشنی نداشتند و از طرفی تصمیم داشتند به هر شکلی با مبنای دانشنامه نیز مخالفت کنند، به پراکنده‌گویی‌های بسیاری روی آوردند. برخی از این دوستان قومیت را متکی به خواست آدم‌ها کردند و گفتند هر فردی که خود را هزاره می‌داند، بیاورید و هرکه ندانست کنار بگذارید. مگر می‌شود یک واقعیت اجتماعی را با سلیقه، قهر و آشتی‌ها و حب وبغض‌های افراد محک زد؟ از این گذشته به توابع این ایده فکر نکردند که چطور می‌شود در یک مطالعۀ قوم‌شناسانه از افراد آن قوم پرسید که خود را عضو آن قوم می‌دانند یا خیر؟

ج. نقدهای ساختار علمی

در این دسته از نقدها، ناقدان به سراغ ضعف و فتور در سازمان علمی و مدیریتی دانشنامه رفته‌اند. می‌توان اتهام صوری بودن نهاد‌های علمی دانشنامه را نیز در این بخش جای داد. در این باره این‌قدر می‌توان گفت که در طول این ده‌ سال تلاش بسیاری شده است که از حداکثر ظرفیت داشته‌های علمی و تجربی قوم استفاده شود. هم از شخصیت‌های فرهنگی نسل اول و نیز تحصیل‌کردگان نسل جدید. شورای علمی دانشنامه از افراد شناخته‌شده و شاخص هستند. تمام نویسندگان دانشنامه که بدنۀ اصلی ساختار علمی دانشنامه را تشکیل می‌دهند، با شرایط خاصی برگزیده می‌شوند که از آن جمله شرط تحصیلی حداقل دورۀ فوق ‌لیسانس و ماستری است و بسیاری از آن‌ها تجربه تألیف نیز دارند. ارزیابان علمی ما که رسالت اصلی ارزیابی مقالات را بر عهده ‌دارند، همگی از سرآمدان حوزۀ خودشان هستند. اما با این وجود، ضعف و فتور را نمی‌توان به طور کلی انکار کرد. این ضعف در کل ساختار فرهنگی جامعه وجود دارد. دانشنامه هزاره در ۲۸ موضوع مختلف مقاله دارد و هرکدام از این موضوعات متخصص خودش را می‌طلبد. اگر نگاهی به روند روبه رشد و تکمیل ساختار علمی دانشنامه در ویراست اول و دوم بیندازیم، تفاوت را مشاهده می‌کنیم. در همین رابطه گفتنی است که نظر ناقدان بیشتر به فهرست سازمان علمی دانشنامه در ویرایش دوم جلد نخست است که در سال 1399 خورشیدی منتشر شده است. در خلال سه سال بعد از آن تا امروز و در جریان کار روی جلد دوم دانشنامه، سازمان علمی دانشنامه در سطوح مختلف بسیار گسترده‌تر و دچار تغییراتی شده که عموم ناقدان از آن بی‌اطلاع هستند.این روند تکمیلی متوقف نشده و ادامه خواهد داشت.
تکمیل یک‌باره سازمان علمی امری نیست که به سادگی میسر باشد. موانع بسیاری بر سر راه آن وجود دارد که نخستین و مهم‌ترین آن ضعف و فتور در وجود متخصصان و نویسندگان در رشته‌های گوناگون در جامعۀ هزاره است. کثرت عالمان دینی و تعدادی دانشجویان در چند رشته محدود از رشته‌های علوم انسانی، باعث شده گمان کنیم ما در تمام رشته‌های علمی و پژوهشی غنی هستیم. حال آنکه چنین نیست. بر این اضافه کنیم که ازدحام این نویسندگان نیز در چند ولسوالی هزاره‌‌نشین است و ما در بسیاری از مناطق نویسنده و محقق نداریم. این ضعف در تاریخ‌نگاری ما هم خودش را به شکلی نشان داده است. شما وقتی به کتاب پژوهشی در تاریخ هزاره‌های استاد کاظم یزدانی نگاه می‌کنید، می‌بینید تمرکز ایشان تنها روی چند منطقۀ محدود از مناطق هزاره است و از بسیار دیگر از مناطق هزاره‌‌نشین ازجمله دای‌چوپان و ارزگان خاص، چیزی در آن مطرح نشده است. حال با این وضعیت، انتظار دور از واقع است که دانشنامه بتواند از بسیاری از قریه‌ها و قصبات محروم هزاره به سادگی نویسنده و کارشناس پیدا کند، حال بگذریم از اینکه آن افراد هم تمایل یا موقعیت کار با دانشنامه را به علل و دلایل مختلف داشته باشند. این وضعیت باید به تدریج سامان بیابد و از نقایص کاسته شود.

د. نقدهای روش‌شناختی

این دسته از انتقادات، روش در پیش گرفته شده توسط دانشنامه را مطلوب ندانسته و برخی از آنان به جای مدخل‌های مبتنی بر ابژه‌های واقعی، طرح دانشنامه‌ موضوعی یا مسئله محور را پیشنهاد کرده‌اند. سخن یکی از منتقدان در این زمینه چنین است: «دانشنامه یک اثر علمی و تخصصی است. نخستین ویژگی علمی بودن این است که مسئله محور باشد… هر مدخل باید به یک مسئله از مسایل هزاره بپردازد».
لازم است گفته شود که هر دانشنامه و هر کتابی برای اینکه کارش را شروع کند، باید روشی را انتخاب کند. روش‌ها هر کدام در جای خود لازم و مفیدند و امتیازی نسبت به هم ندارند. به نویسنده می‌شود گفت که روش انتخابی‌ات در این مورد خاص مناسب نبوده و بهتر بود از روش دیگری استفاده می‌کردی؛ اما نمی‌شود گفت که کلاً روش درست و علمی فقط روشی است که من پیشنهاد می‌کنم. دانشنامۀ موضوعی اصولاً طرح دیگری است و ممکن است در جای خود لازم باشد، اما معمولاً دانشنامه‌های موضوعی یک امر پسینی است و زمانی جایگاه دارد که ابتدا تمام امور عینی یک جامعه ثبت و ضبط شده باشد تا با توجه به آن واقعیات بتوان موضوعاتی را استخراج کرد.
برخی از این منتقدان نیز نسبت به روش تحقیق و رفرنس‌های مدخل‌های دانشنامه تردید رواداشته‌اند. در پاسخ باید گفت، موضوع رفرنس‌ها در یک دانشنامه عمومی که موضوعات بسیاری را شامل می‌شود، نیز از یک قاعده تبعیت نمی‌کند. فرق است میان امور تاریخی یا باورهای مردمی و پژوهش‌های یک قریه. دادن یک حکم کلی و زیر سؤال بردن کل یک اثر خودش کار علمی نیست. به‌عنوان مثال در معرف

6 thoughts on “پاسخ تفصیلی بنیاد دانشنامه هزاره به نقد و نظرها

  1. سلام علیکم
    هر چند فرصتی پیش نیامده، دانشنامه هزاره را تورق کنم، تنها در فضای مجازی مرده باد، زنده بادهای را شنیدم و دیدم که بیشتر به شعار شباهت دارد تا نقد علمی و سازنده. بنا براین، نمی توان مثبت یا منفی قضاوت کرد. اما آنچه باور دارم این است که؛ اولا هر کار علمی ارزشمند و درخور ستایش است. ثانیا کار علمی هر چند قوی و با دقت صورت گیرد کم و کاستی های خودش را دارد و باید مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. در هر حال کلیت این کار درخور ستایش است و به نویسندگان و محققان دست مریزاد و خسته نباشید می گویم.
    اما ذکر چند نکته ضروری است.
    ۱) تلاش کنید دانشنامه عاری از گرایش ها و شعارهای حزبی، قومی، منطقوی و … باشد. به عبارت دیگر: ارزش دانشنامه در علمی بودن آن است. سعی کنی دانشنامه علمی و دانشنامه باشد. چه اینکه محققین ژرف نگر و دقیق صدها سال بعد نیز در بند بند، سطر سطر و کلمه کلمه دانشنامه شما غور خواهد کرد و اعتبار یا آدم اعتبار آن را اعلام خواهد نمود.
    ۲) کوشش کنید مجلد آماده شده دانشنامه را پیش از چاپ در اختیار محققین و اهل فهم از موافقین و مخالفین خود قرار داده و طالب نقد و بررسی شوید. نه تنها این، بلکه سمینارهای علمی نقد و بررسی تشکیل دهید تا کار تان از پختگی و استحکام لازم برخوردار شود.
    ۳) کار علمی کار فراگیر مرز نشناس و غیر متاثر از سلایق و گرایش های فردی است. مواظب باشید محتوای دانشنامه هزاره فراگیر و دارای گستره وسیعی باشد که حتی مرزهای مختلف مخالفین تان را فتح کند.
    ۴) هزاره زنده فکر و اندیشه ناب و خالص گذشته خویشتن است. دانشنامه هزاره باید ارزش های فکری، مذهبی، فرهنگی، تاریخی، شخصیت ها، اصطلاحات اسلامی و قومی هزاره را با رویکرد شیعی به نمایش بگذارد و نویسندگان نباید از غوغا سالاری جوانان احساساتی و متاثر از افکار افراطی متاثر شوند.
    ۵) مطالب دانشنامه باید طوری تنظیم شود تا برای قشر متوسط جامعه قابل فهم باشد.
    ۶) ضمن رعایت ایجاز نسخه های دیجیتالی دانشنامه هزاره در اختیار عموم مردم قرار گیرد.
    نکاتی که در یک نگاه سطحی به نظر رسید مکتوب گردیده و صادقانه در اختیار نویسندگان قرار گرفت. امیدوارم خداوند برای نویسندگان توفیق کار علمی عمیق و دقیق مفید و جالب رضایت خداوند عنایت کند تا کار شان در دنیا برای خلایق مفید و در آخرت ذخیره برای خود شان باشد.
    سیدعبد اللطیف سجادی غزنوی
    مدرس سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم
    ۱۱ رمضان المبارک ۱۴۴۵ق = ۳ حمل ۱۴۰۳ ش

  2. فهیم گفت:

    بدون غرض و مرض بگویم که جوابیه تان در مورد نقدها ضد و نقیض است گاهی خودتان سخن خودتان را نقض میکنید ، نکته مهم و امیدوار کننده بحث دیجیتالی شدن دانشنامه است که کاریست پسندیده به شرطی که شما نخواهید لجوجانه برخوردکنید میشود تمام کاستی هارا برطرف کرد یا به حداقل رساند .
    دفاعیه تان راجع به اشخاص ضعیف ‌ غیر قابل قبول است با وجود آن همین بیانیه تان اثبات میکند که سهل انگاری و گزینشی عمل کرده اید ، امید دررفع مشکل اقدام همه جانبه کنید میدانم کاریست مشکل و اساسی طبعا حساسیت برانگیز و تحمل و مدارا داشته باشید چون ساختن و اعمار هزینه میخواهد .
    اگر به قول تان عمل کنید و کجی هارا راست و نقدهارا بی غرض و مرض پذیرفتید این مهم به انجام درست می‌رسد درغیر آن باز همان آش است و همان کاسه که خیلی ها از نبود آن خرسند تر میشود .

  3. سلمانعلی" ناوری " گفت:

    سلام خدمت دست اندرکاران بنیاد انشنامه هزاره.
    پیشنهاد من برای شما بزرگواران اینست که در رابطه به انتخاب سرگروه و اعضای تحقیق یک منطقه توجه جدی شود و یک راهکاری بسیار مشخص و واضح در قسمت انتخاب این افراد وجود داشته باشد. که چه کسی میتواند منحیث سروگروه یا عضو انتخاب شود. امیدوارم در این قسمت دقت بیشتر صورت گیرد. ممنون شما

  4. ضيا حسن‌زاده گفت:

    شما انتقادات همه دوستان ناقید را رد کردید واز اين جواب بنظر میرسد که دانش نامه هزاره بدون اشکال ونقص است. نکاتی که ناقید در دنياي مجازی برای مخاطبان به نشر گذاشته واقعا نگران کننده است و اعتبار دانشنامه را زير سوال برده. امیدوارم که نقد ها را برسی کرده و به اشکالات دانشنامه رسیدگی گردد.

  5. هدی گفت:

    سلام و خسته نباشید میگم به همه دست‌اندر کاران دانشنامه گران‌قدر هزاره. بسیار جامع پاسخ دادید و متوجه مسئولیت و فشاری که بر شماست شده‌ام کار شما را بسیار تحسین می‌کنم. نقد‌های غیر منصفانه و غیر علمی زیادی به دانشنامه هزاره وارد شده که از چشم خوانندگان باریک‌‌بین و منصف دور نمی‌ماند.
    بکوشید به کار خودتان ادامه دهید و از نقد های سازنده استفاده کنید مطمئنم همین دانشنامه روزی به گنج عظیمی برای تمام هزاره‌ها تبدیل می‌شود وجایگاه خود را پیدا میکند.

  6. عبدالجلیل گفت:

    درنگی بر جوابیه بنیاد دانشنامه بر نقدها

    با اینکه بنیاد دانشنامه هزاره در جواب نقدهای موجود در مورد جلد اول این کتاب، از بازنگری شیوه نامه و چشم انداز نو در محتوا و پالیسی برای حفظ بی طرفی یادآوری نموده است و در برخی بخشهای دیگر نیز کوشیده با مغالطه نقدها را ناقص بخواند اما برای حفظ بی طرفی نتوانسته یک رویکرد روشن را تعریف نماید.

    با توجه به اختلافات درونی جامعه هزاره و تشتت و پراکندگی این جامعه، پیدا کردن یک منبع بی طرف تقریبا ناممکن است. اگر بنیاد دانشنامه هزاره واقعا در پی بی طرفی باشد پس باید در مورد سالهای جنگ داخلی در هزاره جات منابع تمامی جریان های موجود را در نظر گرفته و بدون قضاوت و اعمال سلیقه واقعیت ها را پیدا کند.

    در قسمت دسته بندی نقدها در دسته نقدهای سیاسی گفته شده که این نقدها با استفاده از تیوری توطئه و بدون دلیل مطرح شده و ارجاع دادن ضعف های داخلی به بیرون از خود و اتهام نسبت دادن امور به یک کشور خارجی در شبکه های اجتماعی خریدار پیدا میکند.
    اما آیا واقعا محیط بسته ایران و سیاست این کشور می‌تواند بر محتوا و جهت گیری سیاسی در دانشنامه بی تاثیر باشد؟
    واضح است که حتی در آزادترین کشورها هم اگر کتابی نوشته شود که شعارهای اصلی دولت آن کشور را به چالش بکشد، بدون شک سانسور خواهد شد چه رسد به ایران.
    آیا تشکیل احزاب هشتگانه توسط ایران جهت مدیریت جنگهای داخلی در هزاره جات، فشار آن کشور برای تشکیل حزب وحدت و امثال آن ارجاع ضعفهای داخلی به بیرون و بر اساس تیوری توطئه است یا واقعیت های تاریخی؟
    آیا فعالیت های اکبر پاریزی و اصغر شورابی (از کارمندان استخبارات ایران) در زمان جنگهای داخلی هزاره جات واقعیت تاریخی نیست؟
    آیا اگر آنگونه که در اکثر کتابهای چاپ ایران نوشته اند که مدیریت جنگ داخلی هزاره جات فقط به سیدمهدی هاشمی خلاصه میشود، واقعیت باشد، پس:
    ۱- آیا سیاست خارجی ایران توسط یک فرد مدیریت می‌شده است؟
    ۲- آیا شخص امام خمینی از آنچه در افغانستان می گذشته بی خبر بوده است؟
    ۳- آیا سیدمهدی هاشمی بخاطر جرایم ضد ایران اعدام شد یا بخاطر افغانستان؟
    و صد ها سوال دیگر که جواب دادن به آنها با اسناد و بدون مغالطه واقعیت ها را روشن خواهد کرد.

    در مورد از هم پاشیدن شورای اتفاق هم هیچکس منکر ضعف داخلی آن نیست، اما آیا تقویت احزاب مخالف از جانب ایران این روند را تسریع نکرد؟
    و در از هم پاشاندن شورای اتفاق منفعت و هدف ایران چی بود؟

    به هر صورتش اگر دانشنامه هزاره بخواهد یک روایت واقعبینانه از دو سه دهه اخیر در هزاره جات به جامعه تقدیم کند، اول باید مرکزیت خود را از ایران به یک کشور بیطرف انتقال دهد چون در محیط بسته ایران نوشتن واقعیت ناممکن است و ثانیا در مورد جنگهای داخلی فقط به منابع پاسداران جهاد، سازمان نصر و سایر احزاب ساخت ایران بسنده نکرده، از همه منابع ممکن استفاده نماید.

    یک موضوع را هیچگاهی فراموش نمیکنم و آن اینکه در سالهای قبل رادیو آزادی طی چند برنامه موضوع جنگ آمریکا با ایران از داخل افغانستان و موضع شیعیان افغانستان در این باره را به بررسی گرفته بود که چند وقت بعد از آن یکی از مقامات بلندپایه نظامی ایران مدعی تسلط استخباراتی در چندین ولایت افغانستان شد و به ادامه حملات نظامی داعش بر شیعیان افغانستان گسترش پیدا کرد و…
    روابط شیعیان افغانستان با ایران یک رابطه پیچیده بوده که ایرانی ها از نقطه نظر ارباب رعیتی و ابزاری به آن نگاه میکنند و به هیچ وجه منافع دراز مدت و آسایش شیعه افغانی برای شان مهم نیست. شیعیان افغانستان باید با توجه به شرایط جغرافیایی و سیاسی خود برای شان راهبرد تعریف کنند و این ممکن نیست مگر با بازخوانی دقیق گذشته و امکان سنجی نقاط ضعف و قوت و…
    مسئولیت تاریخی دانشنامه نویسان و روایت نویسان چند دهه اخیر نیز در برابر واقعیت های تاریخی برای شناخت بهتر شیعه افغانی از خودش بی نهایت مهم و ارزنده است. مگر اینکه آنها نیز بخواهند با مغالطه، اشتباهات تاریخی ایران در روابط با شیعیان افغانستان را نادیده بنگارند و با استفاده از منابع جریان های سیاسی وابسته به ایران به تبلیغ آنان بپردازند.

    و ما علینا إلا البلاغ

Comments are closed.