نوعی نمایش محلی
مؤلف: محمدحسین فیاض
جلد اول، ویراست دوم
بازی یا نمایش بابُلاّ و مابُوب، در برخی مناطق دایکندی از جمله ولسوالی بندر در برنامههای شادی و شبهای عروسی اجرا میشود. «بابُلاّ» در اصل برگرفته از دو واژۀ «با» و «بلا» (دیو) است، یعنی «همراه با دیو» و در محاورات مردم به «بابُلاّ» تبدیل شده است. «مابوب» هم گونۀ گفتاری واژۀ «محبوب» است.
این بازی بعد از نان شب برای سرگرمی مهمانان، به دو گونه اجرا میشود. در شکل اول، دو پسر، یکی در نقش مرد و دیگری در نقش زن لباس میپوشند. بابُلاّ در نقش پیرمردی ظاهر میشود که در دست راست خود دُرّه (شلاق) دارد و در دست چپ عصا. مابوب، نقش زن جوان و همسر بابُلاّ را بازی میکند. بابُلّا و مابوب رقصکنان وارد مجلس میشوند و بابلاّ در حضور جمع عصایش را دور سر مابوب میچرخاند و ابیاتی را زمزمه میکند و او را به زور در آغوش گرفته و میبوسد. مابوب همچنانکه میرقصد، خود را در آغوش پسر جوانی که از دیگران کاکهتر و خوشتیپتر است میاندازد و او را میبوسد. بابلاّ از این کار سخت خشمگین میشود و آن پسر جوان را چنان با دُرّه میزند که داد و فریادش بلند میشود (بیانی، ۱۳۹۶).
از آنجایی که بابلاّ پیر مرد است، خیلی زود از شدت خستگی خوابش میبرد و یا بیهوش میشود. مابوب از این فرصت استفاده کرده و صحنه را ترک میکند. حاضرین به صورت بابلاّ آب میپاشند و او را بیدار میکنند. بابلا همینکه میبیند مابوبش فرار کرده است، یخن پسر جوانی را میگیرد که مابوب او را بوسیده بود و با دُرّه وی را میزند و دنبال قاضی میگردد، تا اینکه شخصی از میان جمع خود را قاضی معرفی میکند و دعوای بابلاّ و پسرک جوان را فیصله میدهد (همان).
در شکل دوم، دو بازیگر یکی در شکل دیو و دیگری در شکل پری ظاهر میشوند. دیو را در یک هیئت عجیب و غریب دارای شاخ و لباسهای عجیب و غریب، ناموزون و غیرمتعارف میآرایند. ماسکی از کاغذ کارتن با بروتها و بینی و چشمهای ترسناک درست میکنند و بر صورت دیو مینهند تا هم شناخته نشود و هم جلب توجه کند (شریفی، ۱۳۹۶).
مابوب که همان پری است، خود را در لباس بسیار زیبای زنانه میآراید و نقابی بر صورت دارد تا رُخ او بر نامحرمان عیان نباشد. پری از دیو راضی نیست و فرار میکند و خود را در میان میهمانان پنهان میکند. دقایقی بعد دیو با یک خردُم (نوعی شلاق که از تابیدن قطیفه یا کیش تهیه شده بود)، با تهدید وارد میشود و به دنبال پری میگردد. دیو با هرکسی صحبت میکند و جویای پری میشود، اما همگان منکر میشوند. دیو که عصبانی است، هرکسی را دو، سه شلاق میزند و از دیگری میپرسد. نمایش با همین زدن، کوفتن و کتمان حدود دو ساعت ادامه مییابد تا سرانجام پری پیدا میشود و دیو وی را کشانکشان به خانهاش میبرد (همان).
در واقع نمایش بابُلا و مابوب بازگو کنندۀ ازدواجهای اجباری بود؛ ازدواج دختران کمسن با پیرمردان. این برنامه همیشه با مخالفت مویسفیدان و آخوندها همراه بود (بیانی، ۱۳۹۶). این بازی در قدیم در اطراف ولسوالی لعل بسیار رایج بود و بازیگرهای معروفی داشت که همگی از یاد رفتهاند (اعتمادی، ۱۳۹۸). همچنین در لعل و سرجنگل، گاهی بابلا مرادف کمپیرگ است و در ایام عید نوروز به تنهایی بازی میشود. بابلا را شبیه بابا نوئل دارای ریش بلند درست میکنند و او با فرزندان خود از بزرگترها با زور پول میگیرد (جعفری، ۱۳۹۸).
منابع: اعتمادی، جانعلی. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری زهرا حسینزاده با جانعلی اعتمادی. ۲۵ سرطان ۱۳۹۸؛ بیانی، علی. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با علی بیانی. ۱ عقرب ۱۳۹۶؛ جعفری، علی. (۱۳۹۸). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با علی جعفری. ۳۰ سنبله ۱۳۹۸؛ شریفی، علیاکبر (رهگذر). (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین فیاض با علیاکبر شریفی. ۱ عقرب ۱۳۹۶.