رسم مذهبی و اجتماعی
سیداسحاق شجاعی و صدیقه هاشمی
جلد اول، ویراست دوم
رسم دعا برای طلب باران و پایان خشکسالی یا خشکآبی از دیرباز میان هزارهها و دیگر مردمان افغانستان وجود داشته است. نماز باران دو رکعت است و مانند نماز عید فطر و قربان به جماعت خوانده میشود. در گذشته از میان عالمان دینی آنکه از همه پاکتر و باتقواتر بود، برای امامت نماز انتخاب میشد و اگر عالم سیدی در منطقه بود، مردم او را برای پیشنمازی ترجیح میدادند (فیاض، 1396).
عالمان و بزرگان منطقه معمولاً روز جمعه را برای خواندن نماز و دعای باران تعیین میکردند. در آن روز، زن، مرد، خرد و کلان با وضو و برخی در حالیکه روزه داشتند، در مسجد یا منبر جمع میشدند. عالمان دینی و مویسفیدان پیشاپیش به سمت دشت یا کوه حرکت میکردند و مردم در حالی که صلوات و دعا میخواندند پشت سر آنها به راه میافتادند. مردم در آن روز به یکدیگر و حیوانات مهربانی میکردند تا خداوند به آنها مهربانی کند. اگر کوه نزدیک بود، بالای کوه و اگر دور بود در دامنۀ کوه، روی تپههای ریگزار و خشن نماز میخواندند (توسلی، 1398).
پس از پایان نماز، مردم با زاری و التماس از خداوند باران طلب میکردند. مردم بر اساس تجربۀ خود از آمدن باران اطمینان داشتند و معتقد بودند که خداوند به درخواست آنها پاسخ مثبت خواهد داد. در صورتی که باران نمیآمد، تصورشان این بود که شخصی ناپاک و گناهکار در میانشان حضور دارد (رضایی، 1398).
یکی از برنامههای این مراسم نذر کردن بود. مردم به صورت جمعی گاو یا گوسفند و بز را نذر میکردند و پس از آنکه به آبادی باز میگشتند؛ در منبر جمع میشدند و بعد از روضهخوانی و دعا کردن، نذر را میخوردند. نذرها معمولاً به نام عباس، برادر امام حسین انجام میگرفت که در کربلا سقای آب بوده است. بسیاری از مردم نان پتیر درست میکردند به منبر میآوردند و در میان مردم تقسیم میکردند (همان).
این رسم در مناطق مختلف به نامهایی چون نماز باران، نماز استسقا، دعای باران و بارانطلبی خوانده میشد. در جزئیات و نحوۀ اجرای آن در مناطق مختلف تفاوتهایی وجود داشت. در برخی مناطق مردم سه روز روزه میگرفتند و در روز دوشنبه یا جمعه برای نماز به کوه و دشت میرفتند. در برخی مناطق، بچههای کوچک و برهها و بزغالهها را از مادرانشان جدا میکردند و پیشنماز عبا یا چپن خود را چپه میپوشید. در مناطقی هم یک سیّد، پنجهای را که در سر علمهای منبر نصب بود، در آب میگذاشت و بر میداشت و میگفت: «ای ابر ببار» (توسلی، 1398).
در منطقۀ باغچار مردم وقتی به صحرا میرفتند کودکان را با سر برهنه پیش صف نمازگزاران ایستاد میکردند (مظفری، 1398) .
در لعل و سر جنگل، مردم سیدی خوشنام و با تقوا را در آب میانداختند و تر میکردند. باور مردم این بود که اگر سید را بدون اطلاع و رضایتش در آب اندازند، احتمال آمدن باران بیشتر خواهد شد (محقق، 1398).
منابع: توسلی، قربانعلی. (1398). مصاحبۀ حضوری سیداسحاق شجاعی با قربانعلی توسلی، ۱0 قوس 1398؛ رضایی، محمدحسن. (1398). مصاحبۀ تلفنی سیداسحاق شجاعی با محمدحسن رضایی. 7 قوس 1398؛ فیاض، محمدحسین. (1396). مصاحبۀ اینترنتی صدیقه هاشمی با محمدحسین فیاض. 25 میزان 1396؛ محقق، حسن. (1398). مصاحبۀ اینترنتی زهرا حسینزاده با حسن محقق. 14 عقرب 1398؛ مظفری، ابوطالب. (1398). مصاحبۀ اینترنتی سیداسحاق شجاعی با ابوطالب مظفری. 15 قوس 1398.